شهید مطهری در عاشورای ۴۸ درباره فلسطین چه گفت؟
شهید مطهری در عاشورای ۴۸ درباره فلسطین چه گفت؟

عصر تبریز:اگر مى‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر مى‌خواهیم قیمت پیدا کنیم، اگر مى‌خواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم، در نزد ملل جهان محترم باشیم، باید این اصل را زنده کنیم. اگر پیغمبر اسلام زنده مى‌بود، امروز چه مى‌کرد؟ درباره چه مسئله‌اى مى‌اندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم مى‌خورم که پیغمبر اکرم در […]

عصر تبریز:اگر مى‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر مى‌خواهیم قیمت پیدا کنیم، اگر مى‌خواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم، در نزد ملل جهان محترم باشیم، باید این اصل را زنده کنیم. اگر پیغمبر اسلام زنده مى‌بود، امروز چه مى‌کرد؟ درباره چه مسئله‌اى مى‌اندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم مى‌خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود مى‌لرزد. این یک مسئله دودوتا چهارتاست. اگر کسى نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شده‌ام، و هر خطیب و واعظى اگر نگوید مرتکب گناه شده است. 

گذشته از جنبه اسلامى، فلسطین چه تاریخچه‌اى دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتى از دولتهاى اسلامى هم نیست؛ مربوط به یک ملت است، ملتى که او را به زور از خانه‌اش بیرون کرده‌اند.

تاریخچه فلسطین چیست؟ مدعى هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما (داود و سلیمان) براى مدت موقتى در آنجا سلطنت کرده‌اند. تاریخ را بخوانید؛ در تمام این مدت دو سه هزار ساله، کِى بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کِى بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آنِ ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود.

روزى که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین دراختیار مسیحیها بود نه در اختیار یهودیها. و اتفاقا مسیحیها که با مسلمین صلح کردند، یکى از مواردى که در صلحنامه گنجاندند این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند: ما با شما زندگى مى‌کنیم ولى با یهود زندگى نمى‌کنیم.

چطور شد که یک دفعه نام وطن یهودى به خود گرفت؟ یکى از قضایایى که کارنامه قرن ما را تاریک مى‌کند (این قرنى که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادى، نام انسانیت بر آن گذاشته‌اند) همین قضیه است.

… واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیه‌اى که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانى که دل حسین بن على را خون کرده، این قضیه است. اگر مى‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر مى‌خواهیم به عزادارى حسین بن على ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن على امروز بود و خودش مى‌گفت براى من عزادارى کنید، مى‌گفت چه شعارى بدهید؟ آیا مى‌گفت بخوانید: «نوجوان اکبر من» یا مى‌گفت بگویید: «زینب مضطرّم الوداع، الوداع»؟! چیزهایى که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این‌جور شعارهاى ذلّت‌آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها را نگفتم.

اگر حسین بن على بود مى‌گفت: اگر مى‌خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز  تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشه‌دایان   است. شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان مى‌خورد. مرتب دروغ در مغز ما کردند که این یک مسئله داخلى است، مربوط به عرب و اسرائیل است.

… اصلا من باید بگویم بعد از این، داستانى را که ما از على بن ابیطالب نقل مى‌کنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزى على بن ابیطالب شنید دشمن به کشور اسلامى حمله کرده است: «وَ هذا أخوغامِدٍ وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الاَْنْبارَ».

بعد فرمود: شنیده‌ام زینت یک زن مسلمان را یا زنى که در حمایت مسلمانان است گرفته‌اند؛ شنیده‌ام دشمن سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته یا اسیر کرده است، متعرّض زنان آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همین على بن ابیطالب ـ که ما اظهار تشیع او را مى‌کنیم و نسبت به او حساسیتهاى بى‌معنى و دروغین نشان مى‌دهیم ـ گفت: «فَلَوْ اَنَّ امْرَءً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوماً بَلْ کانَ بِهِ عِنْدى جَدیراً»   اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست.

آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالى به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها براى حق مشروع بشرى قیام نمى‌کنند؟ کیست که امروز منکر شود که فلسطینی‌هاى آواره حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟

… واللهِ این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالى که بعد از مردن از ما مى‌کنند همین است که در زمینه همبستگى اسلامى چه کردید؟

پیغمبر فرمود: «مَنْ سَمِعَ مُسْلِماً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»   هر کس بشنود صداى مسلمانى را که فریاد مى‌کند:  «یالَلْمُسْلِمینَ» مسلمانان به فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمى‌دانم.

چه مانعى دارد که ما براى اینها حساب باز کنیم؟ چه مانعى دارد که مقدار کمى از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم؟ چرا یهودیان دنیا حتى یهودیان ایران کمک بکنند و ملتهاى دیگر آنها را تحسین کنند، بارک‌الله بگویند، ملتِ بیدار بگویند، ولى ما نکنیم؟ مردم بیدار آن مردمى هستند که فرصت‌شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق‌شناس باشند.

من وظیفه خودم را عمل کردم. وظیفه من فقط گفتن بود و خدا مى‌داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگرى نبود. این کمک مالى را وظیفه شما مى‌دانم، و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظى مى‌دانم که این را بگوید؛ من بر هر خطیب و واعظى واجب مى‌دانم که چنین حرفى را بزند. مراجع تقلید بزرگى مثل آیت‌الله حکیم و دیگران رسماً فتوا داده‌اند که کسى که در آنجا کشته مى‌شود، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست.

پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم، به کتابهاى خودمان ارزش بدهیم، به پولهاى خودمان ارزش بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند کنیم.

علت اینکه دولتهاى بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمى‌اندیشند، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد. آمریکا را فقط همین یکى جرى کرده است؛ مى‌گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگى و همدردى ندارد. مى‌گوید یهودى که براى پول مى‌میرد، جز پول چیزى را نمى‌شناسد، خدایش پول است، زندگى‌اش پول است، حیات و مماتش پول است، به یک چنین مسئله حساسى که مى‌رسد روزى یک میلیون دلار به همکیشانش کمک مى‌کند ولى هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکى به همکیش خود نمى‌کنند!

*برگرفته از: کتاب حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۷۰-۲۸۰