چند می گیری استعفاء دهی؟
چند می گیری استعفاء دهی؟
منابع طبیعی و ثروت های خدادادی آذربایجان یکی پس از دیگری رو به نابودی است و مدیریت غیرمتخصص و ناکارآمد ما در ادارات مختلف، به دنبال توجیه و فرار از قضاوت اذهان عمومی هستند تا چند صباحی بیشتر بر میز قدرت و ریاست تکیه زنند.

عصرتبریز – جهانبخش احمدیان: برخی از مدیران ما انگار با واژه‌ای به نام استعفاء نامأنوس هستند. یعنی در قاموس آنها مقوله ای به نام استعفاء وجود ندارد. انگار دنبال فرصتی هستند که استعدادهای نهفته مدیریتی شان را اثبات کنند و هنوز بعد ۳۰، ۳۵ سال آن را کشف نکرده‌اند. از همین روی، هر گندی هم که در حوزه مدیریت آنها زده می شود، بیش از پیش آنها را مصمم به تداوم ریاست بر مجموعه‌شان می کند. فکر می کنند با تداوم شیوه مدیریتی خود بر سازمان متبوعه می توانند به جبران مافات بپردازند، اما غافل از اینکه تخصص و مهارت لازم برای این کار را ندارند و معضلی به مراتب بزرگتر از گند قبلی به بار می آورند.

نمونه های فراوانی از این دست مدیران شهری و استانی داریم که هنوز هم اصرار بر شیوه غلط مدیریتی خود دارند. این افراد انگار نمی دانند مدیریت چیست و برای چه کاری منصوب شده اند.

منطق حکم می کند که هر مدیری در بدو ورود به سازمان یا نهادی عمومی، کاستی ها و نقاط ضعف آن نهاد را شناسایی و درصدد رفع و رجوع آن باشد و در پایان کار گزارش کاملی از عملکرد خود ارائه دهد. اما اینجا، مدیران ما فکر می کنند چون صندلی مدیریت و ریاست سازمانی خالی مانده است، اینها را منصوب کرده اند تا جای خالی مدیریت را پر کند. سازمان و نهاد متبوعه را همانطور که تحویل گرفته‌اند، بدون کوچکترین تغییری تحویل می دهد و کک کسی هم نمی گزد که در این مدت چه کار کرده اید!

جنگل های ارسباران نمونه عینی خوبی برای این ادعا است که اکثریت سازمانهای دخیل در این حوزه کوتاهی کرده اند. محیط زیست، اداره منابع طبیعی، جنگلداری و مراتع، میراث فرهنگی و گردشگری و مسئولین محلی قصور غیر قابل گذشتی در حق این جاذبه های طبیعی گردشگری و زیست محیطی انجام داده اند و هم اکنون نیز پشت میز ریاست خود به دنبال توجیه وقایع مربوطه در این جنگلها هستند.

در بحث قطع درختان ارسباران کوتاهی کردند و به هیچ نهادی هم پاسخگو نبودند؛ آخر سر با یک فرار به جلو جایزه ای وقیحانه تعیین کردند تا بیش از پیش حقانیت خود را در عدم وقوع چنین حادثه ای ثابت کنند.
امروز که این جنگلها آتش گرفته است، دنبال مقصری می گردند تا بار سنگین بی کفایتی خود را بر دوش او بگذارند. غافل از اینکه مقصر اصلی این حوادث خود این ادارات و مدیران کل آن هستند که در انجام وظایف خود کوتاهی کرده اند.

فقدان نگاه تخصصی مدیریت در امور جنگلبانی و محیط زیست، عدم آمادگی برای بحران های پیش آمده، و فرافکنی مدیران برای کاهش فشار افکار عمومی، دردی به مراتب بدتر از نابودی جنگلهای ارسباران است.

مدیریت صرفا پر کردن صندلی بلند اتاقهای شیک و مجلل در طبقات چهارم ادارات نیست و یک مدیر متعهد و متخصص می‌داند که بایستی برای هر واقعه احتمالی آمادگی داشته باشد. آتش سوزی، ویلاسازی، قاچاق چوب، موارد پیش پا افتاده ای برای چاره اندیشی هستند که متأسفانه در قاموس مدیران ما جایی ندارند.

یک مسئله دیگر در این رابطه، عدم ورود نهادهای نظارت و بازرسی به فعالیت مدیران ادارات و گزارش عملکرد آنان پس از پایان دوره مدیریت‌شان است. چرا هیچ کدام از مدیران ادارات و نهادهای دولتی گزارشی از عملکرد خود در طول فعالیتشان ارائه نمی دهند و بدون هیچ سوال و جواب و گزارش عملکردی از طبقه چهارم یک اداره، به طبقه چهارم اداره دیگری منتقل می شوند؟ ارائه گزارش عملکرد از سوی مدیران بهترین معیار برای گزینش آنها در سمت ها جدید خواهد بود.

و نهایتا بزرگترین خدمتی که مدیران کارنابلد می توانند در حق جامعه، استان و شهر خود انجام دهند، استعفا بعد از وقوع حوادثی است که جبران آنها شاید سالهای سال طول بکشد. استعفایی که راه را بر سر وقوع حوادث مشابه در آینده می بندد و خلق الله را خشنود می سازد. عدم اعتراف به ناکارآمدی و کناره گیری از پستی که تخصصی در آن ندارند، بزرگترین خیانت در امانتی است که در دست گرفته اند.