به گزارش عصرتبریز، قمر طالبی: چند روز بیشتر تا شب یلدا نمانده است؛ شبی که در حافظه جمعیایرانیان با گرمای دورهمی، انارهای سرخ، هندوانه های قاچ شده و قصههای مادربزرگ گره خورده است. اما امسال یلدا زودتر از همیشه به خانهها رسیده؛ نه با بوی آجیل تازه و صدای خنده، بلکه با حساب و کتابهایفشرده، لیست خریدهای خط خورده و نگرانی از دخل و خرجی که با هم نمی خواند. در شرایطی که تورم نفسگیر و کاهش قدرت خرید، زندگیروزمره بسیاری از خانواده ها را تحت فشار قرار داده، یلدا بیش از آنکه جشن باشد، به آزمونی برای تاب آوری اقتصادی بدل شده است.
صبح یک روز سرد آذرماه، بازار میوه و ترهبار تبریز شلوغ تر از همیشهاست. مردم میان مغازه ها می چرخند، قیمتها را می پرسند و اغلب بدون خرید دور می شوند. انارهایی که تا همین چند سال پیش نماد فراوانیبودند، حالا با برچسبهایی ایستاده اند که هر کدامشان معادل یک وعده غذای ساده اند.
فروشنده ای میانسال با صدایی آرام می گوید: «مردم کمتر می خرن. قبلا کیلویی می بردن، الان دونه ای می پرسن. بعضی ها هم فقط نگاه میکنن.»
کمی آن طرف تر، بساط هندوانه هاست؛ میوه ای که به رسم دیرینه، پایثابت سفره یلداست. اما امسال بسیاری از خانواده ها بین خریدهندوانه یا گذشتن از آن مرددند. زنی که دست کودکش را گرفته، آهسته میگوید: «بچهم هندوانه دوست داره، ولی اگه اینو بخرم باید از چیز دیگهبزنم.» صدایش میان همهمه بازار گم می شود؛ شبیه صدای صدها نفر دیگر که همین گفتگو را با خودشان دارند.
در محله ای جنوبیتر از شهر، مغازه آجیل فروشی خلوت است. شیشههای بزرگ پر از پسته و بادام و فندق، بیشتر شبیه ویترین موزه اند تا کالای مصرفی. صاحب مغازه که سالهاست در همین جا کاسبی می کند،می گوید: «یلدا همیشه فصل رونق ما بود. مردم آجیل شب یلدا رو حتیاگه گرون می شد، می خریدن. امسال اما بیشتر مشتری ها فقط قیمتمی پرسن یا نهایتا صد گرم دویست گرم می خرن، اون هم مخلوط ارزون.»
اما فشار اقتصادی فقط در بازار دیده نمی شود؛ در خانه ها هم رد پایشپررنگ است. مریم، کارمند ۳۸ ساله و مادر دو فرزند می گوید: «امسال تصمیم گرفته اند یلدا را ساده برگزار کنند. قبلا حداقل چند نوع میوه،آجیل، شیرینی و شام مفصل داشتیم. امسال گفتیم فقط یه هندوانه کوچیک می گیریم. مهم دورهم بودنه، ولی خب بچه ها هم می بینن و مقایسه می کنن.»
این «مقایسه» همان زخمی است که آرام آرام عمیق تر می شود. شبکههای اجتماعی پر است از تصاویر سفره های رنگین، تبلیغات پرزرقوبرق و توصیه به «یلدای لاکچری». در مقابل بسیاری از خانواده ها تلاش می کنند با خلاقیت و صرفه جویی، حس جشن را زنده نگه دارند. بعضی ها به جای آجیل، پاپ کورن درست می کنند؛ بعضی دیگر قصهگویی و شعرخوانی را جایگزین پذیرایی پرهزینه کرده اند. یک معلم بازنشسته در این باره می گوید: «یلدا قبل از اینکه خوردنی باشه، شنیدنی و دیدنیه. ما امسال فال حافظ می گیریم و خاطره تعریفمی کنیم.»
با این حال نمی توان انکار کرد که فقر و تنگنای اقتصادی، شادی را هم سهمیه بندی کرده است. مددکاران اجتماعی میگویند در آستانه مناسبتهایی مثل یلدا، مراجعه خانواده ها برای دریافت کمک افزایش مییابد. بسته های حمایتی شامل میوه، شیرینی یا اقلام ضروری برایبرخی تنها راه تجربه حداقلی از این شب است.
در این میان سالمندان و بازنشستگان از آسیب پذیرترین گروه ها هستند. حقوق ثابت در برابر هزینه های متغیر، آنها را به سختی انداخته است. با وجود همه این تلخی ها، یلدا هنوز نفس می کشد؛ شاید کم رمقتر، اما زنده. در خانه هایی که چراغشان روشن است، خانواده ها دور هم مینشینند، چای می نوشند و سعی می کنند گرمای رابطه ها را جایگزینگرانی ها کنند.
آری شب یلدا، بلندترین شب سال همیشه نماد گذر از تاریکی و رسیدنبه روشنایی بوده است. امسال این معنا بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک است. خانواده ها در دل تاریکی اقتصادی، به امیدروشنایی روزهای بهتر، شمع کوچکی روشن می کنند؛ شمعی از جنس همدلی، قناعت و امید. شاید سفره ها کوچک تر شده باشند، اما آرزو برایفردایی روشن تر، هنوز بر سر این سفره ها جا دارد.
- نویسنده : قمر طالبی








































