به گزارش عصرتبریز، این روزنامه در این زمینه نوشت: سرعت تغییرات شتاب گرفته و هزینه فرصت برای جاماندگان و دورافتادگان از تغییرات، ممکن است غیر قابل جبران باشد. دیگر نه ماه به ماه که هر هفته و گاه هر روز، با پدیده و رویداد مهمی روبهرو میشویم. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، سبب شده است تا بنیان تازهای برای قدرت و حکومت مطرح شود.
در این شرایط، نهانگاه سیاست آشکارا به سوی مونارشی و نومحافظه کاری هدفگذاری شده و تکیه گاه مهم اقتصادهای بزرگ در چرخشی تاریخی به سوی شرکتها و تراستهای آی تی در حرکت است. اگر هنوز مدیران و سیاستگرانی هستند که در حال و هوای جنگ سرد و مفاهیم سیاسی قرن بیستم به سر میبرند، بهتر است خود را تاریخدان بنامند، چون افکار و اطلاعاتشان هیچ مناسبتی با این وضع و حال ندارد.
قبلا شرکتهای چندملیتی به ویژه غولهای نفت و گاز در کنار شرکتهای اسلحه سازی، در خدمت میلیتاریزم و جنگ سالاری سودآوری بودند که پول و قدرت را برای آنها ضمانت میکرد، اما برآمدن نسل کارآمدی از فناوریهای نوین و آینده نگر، ارتباطات و اطلاعات و امکان طراحی و رصد و برنامه ریزی و محاسبات را یکجا در اختیار گرفت و پیچیدهترین و عالیترین امکانات را به وجود آورد. غولهای سایبر و آی تی با انقلاب بزرگی که تکنیک هوش مصنوعی پدید آورد، شتاب رشد و تحول را نه چند برابر که صدها برابر کردند.
کافی است به جدول بودجه و درآمدهای نهایی این شرکتها نگاهی بیندازیم و با سود خالص غولهای نفت و گاز یا تسلیحات و اتومبیل مقایسه کنیم. حتی با درآمد دولتهای متوسط در امریکای لاتین و آسیا هم قابل قیاس نیست و مجموع آنها شاید از کل درآمد امریکای لاتین چند برابر بیشتر است.
پس باید بپذیریم که تحولات فزاینده و فراگیر در کل جهان اجتناب ناپذیر است و ما نیز باید متناسب با اهداف و ظرفیتی که داریم از آن برخوردار و به فناوری و فن سالاری نوین تجهیز شویم. در این نقطه، میتوان دانست که مهاجرت فارغ التحصیلان فنی و مغزهای متخصص و ابداعگر ایران طی دهههای اخیر، چه خسارت بزرگ و غیر قابل جبرانی بوده است. در این شور و شتابی که ترسیم شد، شاید یک چیز هنوز تغییر نکرده و آن نقش مالیه و اقتصاد قدرتمند است. پول ضعیف، مردم، کشور و حکومت را تضعیف میکند و طبعا دسترسی به امکانات، آموزشها و فناوری ضروری و نوین را دیریاب و شاید ناممکن کند.
اکنون به سیاست بازگردیم. در ایران، دولت و مجلس درگیر حل مشکلات مردم از دو دیدگاه متفاوتند. دولت درپی رفع مشکلات معیشت وسرو سامان دادن به تجارت داخلی و خارجی و مالیه است و اگر نتواند توفیق نسبی در مهار تورم و رساندن امکانات ضروری به ملت بیابد، باید تعطیل شود؛ یعنی تعطیلات گاهگاهی که برای مدیریت توزیع و انتقال برق و گاز – و به زودی آب – به دولت و صنعت و ادارات و مردم تحمیل میشود، به جایی میرسد که دولت دیگر کاری نمیتواند انجام دهد. ممکن است خوانندگان عالی مقام این سخن را اغراق شده تلقی فرمایند، اما تعطیلات اخیر و ناترازیهای بزرگ هم در دهه ۹۰ و ۸۰ خورشیدی بعید به نظر میرسید.
دولت بی گمان باید تمامی تلاش خود را برای عدم توقف و بهبود جریان زندگی عامه و نهادها و تک تک شهروندان به کار گیرد. به نظر من در این زمینهها تاکنون از هیچ کوششی فروگذار نکرده و شخص رئیس جمهوری، به رغم فشارهای نامعقول و بلاوجهی که از سوی رقبای دولت و کاسبان تحریم وارد میشود، بر عهد خویش استوار مانده است. در شرایط کنونی، مدیریت قوه مجریه نباید در اختیار خالص گرایانی باشد که هیچ درکی از مشکلات جهان و منایبات منطقه و نیازهای مردم ندارند و اوهام و احلام خود را به ضرب ناامید کردن مردم از صندوقهای رأی انتخابات بلارقیب میجویند.
اقلیتی برخوردار و پرادعا که در این شرایط سخت و بحرانی، مشکلات دولت و ملت را به لوایح جنجالی و آشوب زا و حذف نیروهای دولت و کاهش توان آن فروکاستهاند. شاید هنوز امید دارند که کار دولت وفاق به سال نکشد و آنها به تقسیم مناصب و منابع و پروژهها و بودجهها بازگردند. لیدرهای این ملوک الطوایفی متأسفانه در خانه ملت خودنمایی میکنند و درغیاب رقبای برخوردار از دانش و شجاعت و ایران دوستی در مجلس، دولت وفاق و وزرای سختکوش را آماج تذکر و استیضاح کرده و نیروی آن را تحلیل میبرند.
به نظرم باید این شرایط تغییر کند و مدیریت مجلس، منافع ملی و تشریک مساعی به دولت را سختگیرانه دنبال کند. تردید نباید کرد که اگر امروز کسانی خود را شریک این جماعت کنند، فردا اولین قربانی آنها خواهند بود و این تجربه را در تابستان اخیر آزمودهایم.
گذار از شرایط سخت کنونی نیازمند حفاظت و حمایت از دولت است و اگر پزشکیان و دولت کنونی به بن بست برسند، همه به بن بست خواهیم رسید و اگر در هر آسیبی قرار گیرند، دیگر ارکان کشور و مملکت نیز همان را تجربه خواهند کرد.
دولت وفاق را با ورود روشن اندیشان و دلسوزان و چهرههای ملی و محترم، اکثریتی شکننده برای گذار از بحران به پای صندوقهای آرا آورد. بازگشت به آن شرایط مجدداً امکانپذیر نیست؛ زیرا وضع معیشت و تورم بالا و فشار ناترازیها، در کنار پروژه ناامیدسازی رقبای دولت و کاسبان و دلالان و متظاهران شعارگرا و آلت دستهای حقیقی و مجازی آنها، بخش دیگری از مردم را احیانا دچار انفعال کرده است و شکست دولت به معنای ناامیدی از جمهوریت و اثربخشی ملت در این عرصه خواهد بود. به این جهات، ماندگاری دولت دکتر پزشکیان در این شرایط یک امر ملی و وظیفهای وجدانی برای عقلا و علاقهمندان میهن گرامی است.
تجارب سالها و دههها نشان میدهد یک جریان خاص که لباس سیاست را برای منافع و مطامع اقتصادی بر تن دارد، با آرای مردم و منافع ملی میانهای ندارد و حتی به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همانند ابزار منافع و کسب سودآور باور دارد. تضاد این الیگارشی کاسبکار و طماع با منافع ملی و حقوق اساسی شهروندان آشکار است؛ اما متحدان و ریشههای این پول سالاران در دیوانسالاری رسمی و غیر رسمی ایران، تاکنون اغلب صنایع ملی و امکانات طبیعی را به ورشکستگی و فرسایش رسانده است. ریشه مسائل و مصایب ایران به این جماعت بازمی گردد.
اینها با وجاهت طلبی و مقدس نمایی وارد شدند، اما اخلاق تجاری و کاسبکاری را مناسبتر یافتند. اخیراً آن حداقلها را هم کنار گذاشتهاند و اگر لازم باشد مقدسات و اخلاقیات را هم متضاد تفسیر میکنند. برای توجیه فساد، از وجود مفسدین در عصر پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین حیدر (ع) سخن میگویند تا اختلاس و زمین خواری و حیف و میل حق الناس را عادی سازی کنند.
اما هیچگاه از حساسیت و واکنش آن گرامیان سخن نمیگویند که صاعقه خشم ایشان چگونه بر فرق مفسد و فاسد و آمر و مأمور ناپاک فرود میآمد. این جریان نه تنها تجارت و پروژههای بی بازده و کارخانههای ملی و دولتی را تباه کرده است، نفت و معادن و منابع انفال، یعنی اراضی موات و رودخانه و جنگل و کوه و تپه را هم میراث خود میداند و به ملت، قناعت و مقاومت و صبر جمیل توصیه میکنند.
درحال حاضر تنها امید آرامش و گذار از شرایط دشوار کنونی، دولت متحد موافق منافع ملی با پشتیبانی مردم آگاه و دلسوز است. اگرچه اکنون مشخص شده است که وفاق با برخی تنگ نظران و جریانهای ناموافق با منافع ملی که بارها آزموده شدهاند، خطاست، اما باز هم باید پروژه دولت وفاق (وحدت ملی) را به سرانجام رساند. در این مسیر، بالاترین مصلحت، منافع ملی و توانمند ساختن ایران است و دیگر هیچ.