به گزارش عصرتبریز،در تاریخ معاصر ما، بارها ثابت شده است که قهرمانان همیشه در خط مقدم جبهه نمیجنگند. گاهی آنها روپوش سفید به تن دارند، ماسک بر چهره و قلبی بزرگتر از دردهای جهان در سینهشان میتپد. جنگ تحمیلی دوازده روزه با رژیم صهیونیستی، صحنهای دیگر از این حقیقت بود؛ جایی که جامعه پرستاری کشور، بهویژه پرستاران تبریز، باز هم سربلند از آزمونی دشوار بیرون آمدند.
مهدی ظللی، رئیس نظام پرستاری تبریز با چشمانی که بار سختی و افتخار را توأمان به دوش میکشد، میگوید: «جامعه پرستاری در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه همانند تمامی بزنگاهها، با وجود همه خلف وعدههای مسئولان، باز هم سنگ تمام گذاشت. حالا نوبت مسئولان است.»
این جمله، نه فقط یک گلایه است و نه صرفاً یک مطالبه؛ این جمله چکیدهای است از رنج، از سکوت، از فریاد فروخوردهای که در لابهلای صدای آژیر خطر و ناله مجروحان جا مانده است.
آغاز آتش، شروع ایثار
با آغاز اولین روز جنگ، زمانی که صدای انفجار موشکها آسمان تبریز را شکافت، همهچیز رنگ دیگری به خود گرفت. خیابانها خالی شدند، بسیاری از مغازهها کرکرهها را پایین کشیدند، برخی به سوی شهرهای امنتر حرکت کردند. اما در بیمارستانها، نه کسی کرکره پایین کشید، نه کسی قصد فرار داشت.
پرستاران، آنگونه که همیشه در دل بحرانها ایستادهاند، این بار نیز در کنار مردم ماندند. در حالی که بسیاری از ادارات تعطیل شده یا کارمندانشان به دورکاری رفته بودند، پرستاران نه تنها حاضر بودند، بلکه بیشتر از همیشه در صحنه بودند؛ آمادهتر، مصممتر و عاشقتر.
ظللی در همین رابطه میگوید: «در این دوازده روز، همکاران ما هرگز سنگر خدمت و دفاع از سلامت هممیهنان خود را ترک نکردند. با درک صحیح از شرایط جنگی، حتی در مورد مطالبات و معوقات خود نیز سکوت اختیار کردند و با فداکاری مثالزدنی، آمادهترین نیروهای درمانی کشور بودند.»
حملات موشکی و پهبادی به تبریز و شهرهای اطراف، شب و روز نمیشناخت. تجهیزات اورژانسها چند برابر فشار میدیدند. اما حتی در این شرایط، هیچ تختی خالی نماند، هیچ بیماری بیمراقبت نماند.
در این میان، پیامهایی که به رئیس نظام پرستاری تبریز میرسید، حیرتانگیز بود. پرستاران بازنشسته یا آنهایی که قراردادشان پایان یافته بود، یکی پس از دیگری اعلام آمادگی کردند برای بازگشت داوطلبانه؛ بدون هیچ چشمداشتی، فقط برای خدمت.
ظللی با غرور میگوید: «این موج داوطلبی، نشان از مسئولیتپذیری بینظیر جامعه پرستاری داشت.»
در این روایت ایثار، لحظاتی هست که حتی نگارششان قلب را میفشارد. یکی از همکاران اورژانس، در پیام کوتاهی برای ظللی نوشته بود: «دو کودک معصوم، حین بازی با هم بر اثر برخورد ترکش پهپاد دشمن، دچار جراحت شدید شدند. تلاش کردیم، هر کاری از دستمان برمیآمد انجام دادیم، اما… یکی بعد از دیگری جلوی چشمان والدینشان پر کشیدند…»
این تنها یک روایت از دهها خاطره سیاه و تلخ در آن دوازده روز است؛ روزهایی که پرستاران، در کنار کار درمانی، باید بار عاطفی فجایع را نیز به دوش میکشیدند. دیدن چشمان اشکبار مادر، نفس آخر کودک، جیغهای خاموشی که تا سالها در ذهن باقی میمانند؛ اینها هزینههایی است که در هیچ فیش حقوقی نمیآید.
ظللی تأکید میکند که جامعه پرستاری، مثل آزمون سخت کرونا، از این آزمون نیز سربلند بیرون آمد. اما این سربلندی نباید فقط در مصاحبهها و سخنرانیها پاس داشته شود.
او صریح میگوید: «حال که حساسیت و اهمیت شغل پرستاری در بزنگاهها و شرایط خاص بر مسئولین نظام آشکار شده است، انتظار داریم دولت و مجلس وعدههایی را که سالها تکرار کردهاند، عملی کنند.»
از نگاه او و بسیاری از فعالان حوزه سلامت، تحقق عدالت در نظام سلامت تنها با اقدامات ملموس و مؤثر امکانپذیر است. تصویب فوقالعاده خاص با بالاترین ضریب ممکن، اصلاح دستورالعملهای بازپرداخت تعرفههای پرستاری، اجرای کامل قانون مشاغل سخت و زیانآور، پرداخت بهموقع و کامل معوقات و تأمین نیروی انسانی کافی از جمله گامهایی است که عملیاتی شدن آنها میتواند بخشی از مطالبات دیرینه جامعه پرستاری را پاسخ دهد و به بهبود وضعیت معیشتی و شغلی این قشر زحمتکش بینجامد.
ظللی با لحنی آمیخته به امید اضافه میکند: «بیشک، برآورده کردن مطالبات جامعه پرستاری بعد از شرایطی که پشت سر گذاشتهایم، سبب افزایش انگیزه همکاران و مانع دلسردی و ناامیدی آنان خواهد شد.»
- خبرنگار: قمر طالبی