ستاد تشییع دریاچه ارومیه! / سفر کلانتری به تبریز داغ دلمان را تازه کرد/بشقاب ما را پس بده!
ستاد تشییع دریاچه ارومیه! / سفر کلانتری به تبریز داغ دلمان را تازه کرد/بشقاب ما را پس بده!
ما استعداد عجیبی در هدر دادن سرمایه و تشییع و عزاداری داریم! ما از سر بند قضیه سیاوش یاد گرفته ایم چگونه جامه دریم و عاشقانه ترین تصنیف ها را در سوگ عزیزان مان بسراییم!

عصر: بحران بارش نزولات آسمانی، سد سازی های غیر کارشناسی بدون کار علمی دقیق، حفر چاه عمیق و … همه و همه دست به دست هم داد تا آذربایجان در غم از دست دادن نگینش به سوگ نشیند!
سفر کلانتری دبیر سابق ستاد احیای دریاچه ارومیه و رئیس فعلی سازمان محیط زیست کشور به تبریز داغ دلمان را تازه کرد، در توصیف حال ما همین بس که به خانواده ای می مانیم که عزیزش در حال احتضار است! دریاچه ارومیه در دهه اخیر شکل مریضی را داشت که بستگانش کوچکترین تلاشی برای درمانش نکردند! همه شاهد بودیم که چگونه این بیمار قدم به قدم در مقابل چشمان مان به فنا نزدیک می شود و ما همچنان بر افعال ناصحیح خود پافشاری می کردیم و البته حرف کسی را هم قبول نداشتیم. باز قرار است در فراق عزیزی دیگر به سوگ بنشینیم!
بحران دریاچه ارومیه در دولت احمدی نژاد تسریع و البته اعتنایی به آن صورت نگرفت! موضوع دریاچه امنیتی شد و تا کسی خواست اعتراضی بکند گفتند: هیس مسئولین ناراحت می شوند! دولت روحانی از راه رسید، قول احیا داده شد! اولین دستور العمل اجرایی دولت یازدهم احیای دریاچه بود! کلانتری عازم آذربایجان شد، جلسه پشت جلسه، سمینار پشت سمینار! بارش های مقطعی اوضاع نابسامان را کمی تا قسمتی بهبود بخشید! این بهبودی به اسم ستاد احیا زده شد و جایزه اش را هم چند روز پیش به کلانتری دادیم!
نمایندگان آذربایجان هم که بیست نفری می شدند، تا امروز نتوانسته اند کاری از پیش ببرند! از مجلس فرمایشی هشتم و نهم که انتظاری نبود! مجلس دهم که از راه رسید بذر امید شکفتن گرفت! گفتیم همین که پای نمایندگان به بهارستان برسد زمین و زمان را بهم خواهند دوخت! به هر ریسمانی متوسل خواهند شد تا زمینه احیا فراهم شود! اغراق کردیم! کبوتر خیال را به بلندای کهکشان ها اوج دادیم! گفتیم این ها به مجلس بروند کار تمام است، لازم شده صندلی سبزشان را بفروشند بودجه احیا را جور خواهند کرد! یکی گفت: محال است کرسی عمارت بفروشند! پس بر چه تکیه زنند! گفتیم طالقانی وار بر زمین می نشینند! این ها که از بدو تولد مسند نشین نبودند! زهی خیال باطل! تفکراتمان در حد خیال ماند و مریض روز به روز به فنا نزدیک تر شد! همین چهارشنبه هفته قبل در صحن بودم، مجلس جلسه علنی داشت! نماینده ارومیه برای سیب های بی مشتری فریاد هل من ناصر ینصرنی سر داده بود! دبیر جلسه که اعلام کرد قرار است ناطق بعدی نماینده ارومیه باشد، با ولعی وصف ناپذیر آماده بودم تا دفاع تمام قد او از دریاچه را به تحریر آورم! دیدم خیر، انگار سیب ها اهمیت بیشتری داشتند! نطقش که تمام شد، نمایندگان هم استانی او را با سلام و صلوات به جایگاهش بدرقه کردند! گویی که علی در کوفه خطبه شقشقیه خوانده است!
کلانتری که آمد، به دیدار بیمار محتضر رفت، نرفت! احتمالا رفته بود طبق قول قبلی پول های سرگردان را جمع کند! انگار توفیقی حاصل نشده است! بقول خودش با دست خالی هم که نمی شود کاری از پیش برد! هزینه درمان بیمار بالاست! شامل بیمه سلامت هم نمی شود! در قانون هم داریم که جراحی زیبایی شامل بیمه نمی شود! سوء مدیریت تا آنجا پیش رفته است که صدای امام جمعه محترم تبریز را هم درآورده است، از هر فرصت نطقی برای یادآوری بحران دریاچه سود می جوید. در آیین افتتاحیه پنجمین نمایشگاه و جشنواره نوآوری و فناوری ربع رشیدی، پایان کلامش به استمداد از مسئولان برای احیای این نگین آذربایجان ختم شد. ستاد احیا هم که از همان بدو تاسیس در نقش ستاد هشدار ظاهر شده است! شنوندگان عزیز توجه فرمایید دریاچه حالش وخیم است! سرتان درد نیاورم قرار است ستاد احیا در آینده ای نزدیک به ستاد تشییع تغییر نام دهد!
ما استعداد عجیبی در هدر دادن سرمایه و تشییع و عزاداری داریم! ما از سر بند قضیه سیاوش یاد گرفته ایم چگونه جامه دریم و عاشقانه ترین تصنیف ها را در سوگ عزیزان مان بسراییم! ما به پیشواز سوگ او رفته ایم، وصف مان همان است که شریعتی گفت: ما در غم همسایه ای که از گرسنگی مرده گوسفندها سر می بریم! اصلا من چرا امروز به قول پدر شهرزاد حرف های خارجی می زنم! حالا که این طور شد بشقاب ما را پس بده! بروم جامه سیاهی برای خود دست و پا کنم! «و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون »!

وحید خدادادی/ امین