من یک خبرنگارم!
من یک خبرنگارم!
من یک خبرنگارم. نه به این معنا که فقط خبر می‌نویسم یا گزارش تهیه می‌کنم، بلکه به این معنا که زندگی‌ام را با شنیدن، دیدن و گفتن گذرانده‌ام.

به گزارش عصرتبریز، قمر طالبی: من یک خبرنگارم. نه به این معنا که فقط خبر می‌نویسم یا گزارش تهیه می‌کنم، بلکه به این معنا که زندگی‌ام را با شنیدن، دیدن و گفتن گذرانده‌ام. هر روز و هر لحظه، چشم و گوشم به جهان باز است؛ از زمزمه آرام یک پیرزن در گوشه بازار تا فریاد پرخشم مردی در میان یک تجمع اعتراضی. هر صدا، هر نگاه و هر حادثه می‌تواند آغاز یک داستان باشد که من باید روایتش کنم.
خبرنگار بودن یعنی همیشه در حال حرکت بودن. در این حرفه، مرز میان روز و شب، تعطیل و غیرتعطیل، از بین می‌رود.
اما همه‌اش سختی نیست. شیرینی خبرنگاری در لحظه‌ای است که می‌بینی کارَت اثری گذاشته. وقتی گزارشی می‌نویسی و فردای آن، مسئولان برای حل مشکل وارد عمل می‌شوند؛ یا وقتی داستان یک انسان ناشناس را می‌گویی و جامعه دست یاری به سویش دراز می‌کند. آن لحظه، حس می‌کنی قلمت می‌تواند نوری در دل تاریکی باشد.
با این حال، مسیر همیشه آسان نیست. خبرنگاری یعنی حضور در صحنه‌های دشوار: زلزله‌ای که خانه‌ها را ویران کرده، حادثه‌ای که جان‌ها را گرفته، یا بحران سیاسی که همه چیز را ملتهب کرده است. گاهی صحنه‌هایی می‌بینی که سال‌ها در ذهنت می‌ماند و هر بار که چشمت را می‌بندی، دوباره زنده می‌شود.
خبرنگاری یعنی دیدن حقیقت، حتی وقتی تلخ است. یعنی عبور از شایعات و دروغ‌ها برای رسیدن به آنچه واقعاً اتفاق افتاده. این کار شبیه کندن خاک برای رسیدن به طلاست؛ گاهی چیزی نمی‌یابی، گاهی هم گنجی پیدا می‌کنی که ارزشش به اندازه روزها تلاش است.
سختی دیگر، فشار روحی است. وقتی روزهای متوالی با بحران‌ها و تراژدی‌ها روبه‌رو می‌شوی، بخشی از وجودت خسته می‌شود. گاهی حس می‌کنی دیگر توان دیدن و شنیدن نداری. اما در همین لحظات، یک گفت‌وگوی کوتاه با فردی که کارت برایش امیدی ساخته، دوباره جانت را تازه می‌کند.
خبرنگاری فقط جمع‌آوری اطلاعات نیست؛ هنر شنیدن است. شنیدن با صبر، با دقت، و بدون قضاوت. هر انسانی که با او گفت‌وگو می‌کنی، جهانی است با هزار داستان. گاهی در یک نگاه کوتاه یا یک جمله ساده، عمق یک زندگی را می‌بینی.
این حرفه گاهی بهای سنگینی دارد: از دست دادن لحظات خانوادگی، جا ماندن از جشن‌ها و دیدارها و حتی گاهی خطر برای جان. اما عشق به حقیقت، تو را وادار می‌کند بمانی و ادامه بدهی.
هر بار که می‌بینم کسی می‌گوید: «به خاطر گزارش تو، ما توانستیم کاری انجام دهیم»، حس می‌کنم که تلاش‌هایم بی‌ثمر نبوده. این لحظه‌ها انگیزه می‌دهند تا باز هم در مسیر بمانم، حتی اگر خسته باشم.
خبرنگاری برای من شبیه دویدن در مسیری است که پایان ندارد. هر خبر، هر گزارش و هر مصاحبه فقط یک گام دیگر است. مهم نیست چقدر دور شده‌ام، مهم این است که همیشه گام بعدی را بردارم.
امروز، با وجود تغییرات سریع در رسانه‌ها و فضای دیجیتال، کار خبرنگار سخت‌تر از همیشه شده. رقابت شدید است، اخبار جعلی همه جا را پر کرده و فشارهای سیاسی و اقتصادی گاهی نفس‌گیر می‌شود. اما در همین آشوب، خبرنگاری همچنان معنای خود را دارد: جست‌وجوی حقیقت و رساندن صدای بی‌صدایان.
گاهی به گذشته فکر می‌کنم، به روزی که اولین گزارش جدی‌ام منتشر شد. آن روز حس کردم که در این مسیر، نه فقط یک شغل بلکه یک رسالت پیدا کرده‌ام. رسالتی که شاید خسته‌ام کند، شاید گاهی ترسانم کند، اما هرگز رهایم نمی‌کند.
من یک خبرنگارم و این یعنی در قلبم چراغی همیشه روشن است؛ چراغی که با هر خبر، هر روایت و هر تصویر، کمی پرنورتر می‌شود. می‌دانم که شاید نتوانم دنیا را به‌کلی تغییر دهم، اما می‌توانم برای لحظه‌ای، برای یک نفر، یا حتی یک گوشه کوچک از این جهان، تغییری بسازم و این کافی است.

  • خبرنگار: قمر طالبی