خانم خانه دار ۳۵ ساله ای که ۱۲ سال از زندگی مشترکش می گذرد، او یک دختر ۹ و یک پسر ۸ ساله دارد. با او که حرف می زنی ناراحتی را به راحتی می توانی از چهره اش بخوانی. عصر تبریز: بدون اینکه مدت زمان زیادی بگذرد شروع به شرح زندگیش کرد: «چند ماه […]
خانم خانه دار ۳۵ ساله ای که ۱۲ سال از زندگی مشترکش می گذرد، او یک دختر ۹ و یک پسر ۸ ساله دارد. با او که حرف می زنی ناراحتی را به راحتی می توانی از چهره اش بخوانی.
عصر تبریز: بدون اینکه مدت زمان زیادی بگذرد شروع به شرح زندگیش کرد: «چند ماه اول همه چیز خوب بود،من و شوهرم رابطه ی خوبی با همدیگر داشتیم و همه چیز به خوبی پیش می رفت. هر از گاهی خانواده همسرم در امور زندگیمان دخالت می کردند ما هم یا مسایل را با هم حل می کردیم و یا تبدیل به یک جنگ و دعوای چند روزه می شد و بعد از چند روز همه چیز ختم به خیر می شد. بعد از گذشت سه سال از زندگی مشترکمان دخترم به دنیا آمد و یک سال بعد هم پسرم پا به این دنیا گذاشت. کم کم شکافی میان من و همسرم به وجود آمده بود و روز به روز عمیق تر می شد.
من صبح تا شب مشغول بچه ها و نظافت خانه بودم و شب ها خسته تا سر روی بالش می گذاشتم خوابم می برد. در این میان دخالت خانواده ها کماکان ادامه داشت و باعث ایجاد بذر دعوا و کدورت میان من و همسرم می شد. من و شوهرم روزهای زیادی بدون اینکه حتی یک کلمه با یکدیگر صحبت کنیم فقط زیر یک سقف باهم زندگی می کردیم. چند وقتی به همین منوال گذشت و گاهی قهر و گاهی آشتی بودیم. حالا همسرم شب ها دیر به خانه می آمد و اکثر وقت خود را بیرون از خانه سپری می کرد؛ تا اینکه روزی متوجه خیانت همسرم شدم و وقتی قضیه را با او در میان گذاشتم اول انکار کرد اما بعد از پافشاری من مجبور به قبول شد.
به خانه ی پدرم رفتم و چند ماهی را آن جا سپری کردم و درخواست طلاق دادم ولی به خاطر فرزندانم راضی به طلاق نشدم چون پدرم وضع مالی خوبی ندارد نمی تواند مخارج من و فرزندانم را در صورت گرفتن حضانت بر عهده بگیرد و از طرف دیگر هم نمی توانستم بدون فرزندانم زندگی کنم؛به همین دلیل مجبور شدم دوباره برگردم و با همسرم زندگی کنم.
حالا سه سال از آن اتفاقات می گذرد. امید داشتم رفته رفته شرایط بهتر شود ولی بهتر که نمی شود هیچ،رفته رفته هم روابط میان من و همسرم بدتر و بدتر می شود.»
این تنها گوشه ای از زندگی فردی است که در رابطه با همسرش دچار طلاق عاطفی شده است و همچنان به زندگیش ادامه می دهد. البته طلاق عاطفی می تواند در نهایت منجربه طلاق رسمی نیز شود.
طلاق در لغت به معنای گشودن گره و رها کردن است و در زندگی زناشویی طلاق یعنی پایان قانونی ازدواج و جدایی زن و شوهر از یکدیگر.
طلاق،این پدیده ی اجتماعی که روز به روز بر آمار آن افزوده می شود نه تنها باعث از بین رفتن تعادل در زندگی زوجین و فرزندان می شود بلکه باعث متزلزل شدن جامعه نیز می گردد.
آمارها حاکی از آن است که در دهه ی اخیر درصد طلاق بسیار بالا رفته به طوری که چندی پیش سلمان خدادادی، رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت:«متاسفانه از هر سه ازدواج در کشور یک مورد به طلاق منجر می شود.»
با نگاهی به آمار متوجه می شویم که در چهار ماهه ی اول سال جاری ۵۵هزار و۷۱۸ رویداد طلاق در کشور رخ داده که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲٫۲ درصد افزایش داشته است.
یکی از مجاری عرضه ی آمار در این باره ثبت احوال است که در این باره افزایش ۲٫۲ درصدی طلاق را اعلام می کند.
رییس سازمان ثبت احوال کشور می گوید: در چهار ماه اول سال جاری ۵۵هزار و ۷۱۸رویداد طلاق به ثبت رسیده است که این میزان نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۲٫۲ درصد رشد داشته است. حمید درخشان نیا می افزاید: در حال حاضر یک طلاق در مقابل هر ۴٫۲ ازدواج ثبت می شود. میانگین طول مدت زندگی مشترک در طلاق های ثبت شده ۸٫۲ سال بوده است که ۱۲٫۱ درصد زوجین دوام زندگی کمتر از یک سال داشته اند. در مجموع ۴۷٫۵ درصد طلاق ها مربوط به ۵ سال اول زندگی مشترک بوده است.
مدیر کل ثبت احوال آذربایجان شرقی نیز از افزایش طلاق به میزان ۵٫۹ درصد طی چهار ماهه در استان خبر می دهد و می افزاید: دو هزار و ۶۸۰ مورد طلاق در استان طی چهار ماهه نخست امسال به ثبت رسیده که این میزان در سال گذشته در همین مدت دو هزار و ۵۳۱ واقعه بوده است.
وی با بیان اینکه بیشترین فراوانی طلاق در میان زوج های آذربایجان شرقی در پنج سال اول زندگی است. گفت: ۱۶ درصد مجموع طلاق های ثبت شده نیز در سال اول زندگی است.
اما این فقط آمارهایی از طلاق است که به شکل رسمی در دفاتر به ثبت رسیده است.
نوع دیگری از طلاق وجود دارد به نام “طلاق عاطفی” که آمار دقیقی از میزان آن در دسترس نیست.
طلاق عاطفی به سردی روابط میان زن و شوهر گفته می شود؛ در این نوع طلاق زن و شوهر در تمام روابط خود مانند رابطه روحی،جسمی، عاطفی و گفتاری دچار سردی می شوند.
داوود ابراهیم پور دکترای جامعه شناسی معتقد است از جمله دلایل طلاق عاطفی: «بخش بزرگی از مدرنیته با ساختارهای تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ناهمخوان است. رسانههای جمعی مدرن و جدید، اصلیترین حاملهای مدرنیته در جامعه ایران هستند.بخش بسیار بزرگی از جامعه ایران، مخاطب کانالهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی مجازی هستند. بین نیازها و اقتضائات مردم و جامعه ایران با اهداف صاحبان و گردانندگان رسانههای جدید انطباق وجود ندارد.ارزشها و هنجاهای اشاعه شده از طریق بخش بزرگی از رسانههای جمعی مدرن و جدید مانند کانالهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی مجازی، در تضاد کامل با ویژگیهای تاریخی و ارزشها و هنجاهای خانواده ایرانی است. بخش بزرگی از مخاطبان رسانههای جدید در جامعه ایران به دلیل عدم برخورداری از میزان کافی سواد رسانهای، از اهداف صاحبان و گردانندگان این رسانهها اطلاع کافی نداشته و مصرف رسانهای آگاهانهای ندارند.تاثیرپذیری زیاد افراد از پیامهای رسانهای عامل اصلی تغییر در نگرشهای آنان به حساب میآید.
با توجه به سلطه نسبی رسانههای خارجی خصوصاً کانالهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی مجازی در میان کاربران جامعه ایران، بخش بزرگی از افکار ایرانیان تحت تاثیر پیامهای این رسانههاست.»
ابراهیم پور ادامه داد: «مدرنیته ناقص و ناهمخوان با جامعه ایرانی، عامل اصلی از بین رفتن ساختارهای اجتماعی ایرانی است که در طول تاریخ، این ساختارها توانسته بودند بین رفتارها و کنشهای اجتماعی مردم این سرزمین و نیازهای فردی و اجتماعی آنان تناسب و سازگاری ایجاد نماید. این سازگاری در اثر ورود مدرنیته و متجدد شدن ایرانیان، دچار ضعف و در مواردی شکست شده و آثار زیانبار این ناهمخوانی بین ساختارهای تاریخی با نیازهای جدید و بعضاً این غیرواقعی و وارداتی، در همه عرصههای زندگی اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده و بررسی است.»
این استاد دانشگاه افزود: «یکی از این عرصهها، زندگی زناشویی و خانوادگی است. عناصر اساسی زندگی خانوادگی در جامعه ایران در طول تاریخ، صداقت، قناعت، ازخودگذشتگی، ترجیح و تقدم مصالح خانواده بر منافع فردی اعضای خانواده، تنظیم رفتارهای فردی بر اساس هنجارهای اجتماعی و آداب و رسوم و عرفهای جامعه و مواردی مانند اینها بوده است. مدرنیته بر اساس ذات خود، با بخش عظیمی از این ارزشها و هنجارها در تقابل بوده و توان همزیستی با آنها را نداشته و ندارد. یکی از وجوه برجسته مدرنیته، فردگرایی است که با روح این عناصر تاریخی متعلق به خانواده ایرانی در تضاد میباشد.»
این استاد یار دانشگاه آزاد تبریز می افزاید: «فردگرایی به معنای اصالت دادن به نیازها و خواستههای فردی در مقابل تبعیت از الزامات ساختارهای اجتماعی، از بدیهیات مدرنیته به حساب میآید. ظهور و رشد فردگرایی در جامعه ایران و ورود آن به عرصه زندگی خانوادگی، بخش بزرگی از سنگبناهای خانواده ایرانی را مورد حمله و هجمه قرار داده و بنیادهای آن را نشانه رفته و خللهای بزرگی در آن ایجاد کرده است.
وی ادامه داد: فردگرایی وارداتی و نامتناسب با ساختارهای فرهنگی جامعه ایران، در مردان و زنان به شکلهای مختلف، موجب شکلگیری انواع نیازهای جدید و گاهاً کاذب گشته و در جهت رفع این نیازها، آنان را وادار به اتخاذ مواضع و تصمیماتی نموده که در اکثر موارد با روح زندگی خانوادگی توام با ازخودگذشتگی، که ویژگی برجسته خانواده ایرانی است، در تضاد میباشد.
این استاد یار دانشگاه آزاد تبریز می افزاید: «فردگرایی به معنای اصالت دادن به نیازها و خواستههای فردی در مقابل تبعیت از الزامات ساختارهای اجتماعی، از بدیهیات مدرنیته به حساب میآید. ظهور و رشد فردگرایی در جامعه ایران و ورود آن به عرصه زندگی خانوادگی، بخش بزرگی از سنگبناهای خانواده ایرانی را مورد حمله و هجمه قرار داده و بنیادهای آن را نشانه رفته و خللهای بزرگی در آن ایجاد کرده است.
وی ادامه داد: فردگرایی وارداتی و نامتناسب با ساختارهای فرهنگی جامعه ایران، در مردان و زنان به شکلهای مختلف، موجب شکلگیری انواع نیازهای جدید و گاهاً کاذب گشته و در جهت رفع این نیازها، آنان را وادار به اتخاذ مواضع و تصمیماتی نموده که در اکثر موارد با روح زندگی خانوادگی توام با ازخودگذشتگی، که ویژگی برجسته خانواده ایرانی است، در تضاد میباشد.
ابراهیم پور اضافه کرد: زن و شوهرهایی که فردگرایی در هر دوی آنان در سطح بالایی وجود داشته و هر دو در پی به حداکثر رساندن میزان انتفاعهای فردی خویش هستند، نمیتوانند به ارزشها و هنجارهای سنتی خانواده ایرانی در سطح مناسبی پایبند بوده و کانون خانواده را مانند خانوادههای سنتی این جامعه حفظ نمایند. یکی از نتایج و ثمرههای فردگرایی، ترجیح مصلحتهای فردی زن یا شوهر در مقابل ترجیح مصلحت خانواده است. این امر در همه شئون زندگی خانوادگی به عنوان امری مسالهساز مطرح است.»
وی ادامه داد: «مشکل دیگر، ناهمخوانی افراد جامعه در میزان همراهی با این نوع ویژگیهای مدرنیته و در نتیجه بروز یک ناهماهنگی و ناهمگامی افراد در میزان فردگرایی و یا شاخصهای دیگر مدرنیته است. افراد مختلف جامعه به تناسب وضعیت تحصیلی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی و نوع و میزان و الگوی مصرف رسانهای و شاخصهایی مانند اینها، به میزانهای متفاوتی تحت تاثیر تجدد بوده و این امر در زمان ازدواج این افراد با یکدیگر، اثرات خود را در نوع نگرشهای آنان نسبت به زندگی فردی و خانوادگی میگذارد.
وی اذعان داشت: اگر زوجین در میزان همراهی با ویژگیها و الزامات مدرنیته غیر همسو و ناهمسنگ باشند، این ناهمسویی در نحوه نگاه آنان به خانواده و زندگی خانوادگی اثرات خود را گذاشته و رفتارهای آنان را نیز ناهماهنگ خواهد ساخت. در طول زمان این ناهماهنگیها به نارضایتیها و اختلافها و از بین رفتن علقهها خواهد انجامید.»
این استاد یار دانشگاه معتقد است: «زمانی که اختلافات بین زن و شوهر در حدی است که فردمحوری آنان در عرصه خانوادگی با ساختارهای نسبتاً پایدار سنتی جامعه در تضاد نباشد و یا این تضاد برای طرفین مشکل و مسالهای اساسی ایجاد نکند و شدت این اختلافات نیز زیاد بوده و قابل حل نباشد، به نظر میرسد طلاق یکی از راههایی است که جهت حل مساله به آن رجوع میگردد، ولی زمانی که فردمحوریِ حتی یکی از زوجین با ساختارهای سنتی جامعه ناهمخوان و نامتناسب باشد و طلاق نتواند به عنوان یک راهحل برای غلبه بر مشکل، عمل نماید، با وجود ادامه زندگی مشترک، رشته الفت بین زن و شوهر پاره گشته و طلاق عاطفی بین آنان پدیدار میشود.»
گزارش از فرشته کلولیان/نصر