تبریز، ملازینال، اولِ آذرِ زمستانی، و خانوادههایی که شرکت گاز، گازشان را بخاطر بدهی قطع کرده. گروکشیِ زمستان! چند روزی میشود که تبریز، آن رویِ زمستانی خود را نشان داده. سوز سرما، استخوان سوز است. قطع گاز، در چنین شرایطی، وحشتناکترین اتفاق برای یک خانواده محسوب میشود. بهویژه اگر این قطعی، خواسته و به اراده […]
تبریز، ملازینال، اولِ آذرِ زمستانی، و خانوادههایی که شرکت گاز، گازشان را بخاطر بدهی قطع کرده. گروکشیِ زمستان!
چند روزی میشود که تبریز، آن رویِ زمستانی خود را نشان داده. سوز سرما، استخوان سوز است. قطع گاز، در چنین شرایطی، وحشتناکترین اتفاق برای یک خانواده محسوب میشود. بهویژه اگر این قطعی، خواسته و به اراده باشد و نه ناخواسته و غیرمترقبه!
امروز چند خانواده در حاشیهی شهر تبریز (محلهی ملازینال) به خاطر عدم پرداختِ قبوض گازشان، به قطعی گاز توسط عناصرِ شرکت گاز، تنبیه شدند! یکی از اینها، خانوادهای مستأجر با سه فرزند است که خانه به خانه دنبالِ کپسولِ گاز (پیکنیک) بود تا شاید طعامی برای عیالش گرم کند!
حتی اگر اینها پولش را داشتند و نداده بودند هم، جوانمردی و مسلمانی حکم میکرد که چنین تنبیهشان نکنیم. گیریم که حتی سرپرستان این خانوادهها سهلانگاری! کردهاند؛ فرزندانشان چرا باید با سرما، تنبیه شوند؟! کاش، آن کسی که امضایش پای دستور قطع گاز این بندگان خدا نشسته، ساعتی برود و در ملازینال، در آن خانهی بیگاز، زندگی کند!
یعنی شرکت متمولِ گاز، اینقدر محتاج شده که چشم دوخته به قبوض چند حاشیهنشین؟! پناه بر خدا.
نمیدانم اینگونه تضییقات و سختگیریهای ناجوانمردانهای را در چنین روزها و شبهای سردِ یخآگین، با عملِ کدام قوم میشود مقایسه کرد؟! اُف بر این بیحالی و بیمرامی ما که چنین نامردیهای مشهودی را میبینیم و ساکت مینشینیم.
مایهی شرمساریست انصافاً.
به قلم: روح الله رشیدی/فعال فرهنگی و اجتماعی