پنجره ای به نیمروز؛ بریده ای از مقدمه ی کتاب ” آند ایچمرم او جانه”
پنجره ای به نیمروز؛ بریده ای از مقدمه ی کتاب ” آند ایچمرم او جانه”

عصر تبریز: پنجره ای به نیمروز، بریده ای از مقدمه ی کتاب ” آند ایچمرم او جانه” که مجموعه ای رنگارنگ از دواوین شعر رثایی آذربایجان است که به همت مهدی حیدری از چاپ در آمد. اشعار شاعران ادبیات رثایی آذربایجان، وامدار عرقریزان روحی آنان است و خلوت بی مانندشان به مدد سروده هاشان راه […]

عصر تبریز: پنجره ای به نیمروز، بریده ای از مقدمه ی کتاب ” آند ایچمرم او جانه” که مجموعه ای رنگارنگ از دواوین شعر رثایی آذربایجان است که به همت مهدی حیدری از چاپ در آمد.

اشعار شاعران ادبیات رثایی آذربایجان، وامدار عرقریزان روحی آنان است و خلوت بی مانندشان به مدد سروده هاشان راه به جلوت  دیگران یافته است.

طیران خیال این شاعران نه در واحه های حیرت است که به دامی بنشیند و به امید دانه ای برخیزد. اینان ققنوس خیالشان منزل بر بلندای سنان دارد و در هر لحظه ای به قبسی از وادی ابتلا می سوزد و از خاکستر خود سربرمی آورد. شاعران عاشورایی نظاره گران بهشتی هستند که شرط خلود در آن سپردن گردن باریکتر از مو به تقدیر تیغ تیز ابتلاست و نظاره ی این بهشت نه به چشم سر ، که به دیده ی دلی پاره پاره میسور  است:

 

گؤرسن اکبریم غرق یاره دور ، تار و پود تن پاره پاره دور

منحصر بفرد بیر بو چاره دور، تار زولف ایلن قیل رفو باجی

” هندی ”

 

در آذربایجان شاید نباشد شاعری که شعر عاشورایی نداشته باشد، ولی هستند شاعرانی که جز شعر عاشورایی ندارند و هر چه سروده اند در حق آل الله سروده اند. اشعاری که مبتنی بر روایتی از حادثه ای معین اند و سندیت در این سروده ها از امتیازات شعر است.

 

بو سؤز کی عرض ائدیرم مقتلین عبارتی دور

صحیح دیر خبری مجلسی روایتی دور

” حسینی سعدی زمان”

یا :

عرضیمه وار شاهد اولسا مشتری

نقل ائده‌ر هم مجلسی هم شوشتری

” شأنی تبریزی”

 

شاعر در این گونه ادبی متعهد است به بیان واقعه ای معین که در نیمروزی سرخ در سال شصت و یک هجری روی داده است و از این روی او تصو.یرگر رویدادی است که پیش تر روی داده است و همه ی عناصر شعری برای شاعر عاشورایی در خدمت این رویداد است که خیال نیز یکی از عناصر روایتگر است در این میان. اما چه زیباست که در این دایره، سروده هایی متولد می شوند و دهان به دهان می گردند که از این نیمروز پنجره ای می گشایند به آغاز و پایان آفرینش و روایتی می کنند از یک نیمروز به وسعت هستی. بنگرید:

سس یئتدی عالمینه حسین امتحان وئریر

عین الحیاتی گؤدولر لب تشنه جان وئریر

” صافی تبریزی”

 

و یا باز از همین شاعر:

مسیح عصر او دم مرده جسمه جان وئردی

همان او قالب بی روحه بیر روان وئردی

باخاندا گؤردی دوتوب کربلانی شورحسین

احاطه ائیلیوب اول سرزمینی نور حسین

ائده‌ر جمال منیرینده جلوه نورالله

گره‌ک اؤزون بوله عباس فی حضورالله

 

شاعر عاشورایی در آذربایجان، در آیینه یک نیمروز همه ی روزگاران را می بیند و توسن خیال و اندیشه در میدانی  می تازد که از عرشیان تا فرشیان، از ناریان تا نوریان ، و از قاب قوسین تا ویل دوزخیان همه در آن جمعند و حادثه هایی را رقم می زنند که گویی اجمال آفرینش است ، و آفرینش جز تفصیل این اجمال نیست. بنگرید:

عهد و پیمان ائیله میشدی حضرت جانانیلن

باش و جان وئرسین منای حقده باش و جانیلن

قانه غلطان اولدی یئتمیش بیر نفر قربانیلن

تازه لندی کربلا دشتینده اول عهد قدیم

” صراف تبریزی”

 

شعر رثایی آذربایجان محصور به تبریز نیست و نمایندگان این گونه ی ادبی در جای جای ایران عزیز پراکنده اند و حتی خارج از این سرحدات نیز این گونه ی ادبی نمایندگانی خوش قریحه و صاحب سبک دارد. قمری دربندی ، راجی تبریزی ، یحیوی اردبیلی، شیخ علی طوطی ناردارانی ، مولانا یتیم تبریزی ، نجم الدین دربندی ، قاسم بیگ ذاکر ، دخیل مراغه ای ، منزوی اردبیلی ، عابد تبریزی ، حاج مایل علیف باکویی، کلامی زنجانی، هندی ، ذهنی ، ذهنی زاده، شهاب، صحاف ، منزوی اردبیلی ، و بسیبار بسیار نامهای دیگر که بر این تارک می درخشند و زادگاه و مدفنشان سرزمینی است که از آن سوی قفقاز تا سواحل نیلگون خلیج فارس گسترده است. سرزمینی به دیرینگی تاریخ و به وسعت فرهنگ ایرانی – شیعی. یا همان ایران فرهنگی :

عنقای قاف را هوس آشیانه بود

غوغای نینوا همه در ره بهانه بود.

” نیر تبریزی”

نویسنده: مهدی نعلبندی