یک نفر شهریار را از دست ما نجات بدهد
یک نفر شهریار را از دست ما نجات بدهد
هر چند انتظار می رفت با انتخاب ۲۷ شهریور روز وفات استاد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب ایران، بزرگداشت مقام شهریار در سطح ملی برگزار شود ولی این انتظار بیهوده بود.

عصرتبریز – رسول پورزمانی: بدون شک استاد شهریار از بزرگترین و نام آشناترین مفاخر معاصر ایران و خصوصاً منطقه آذربایجان است. به جرأت می توان گفت که شهریار از معدود شاعرانی است که قطعه های شعری او امروز هم بر زبان عامه مردم جاری است و حتی نام و آوازه اش مرزهای ایران را درنوردیده و دوستدران زیادی نیز در خارج از ایران دارد. علی رغم چنین جایگاهی شهریار امروز در زادگاه خودش غریب به نظر می رسد. شاعری که در زمان حیاتش کم مورد بی مهری قرار نگرفت و بعد از مماتش نیز با او در شأن و جایگاهش رفتار نشده است.

هر چند انتظار می رفت با انتخاب ۲۷ شهریور روز وفات استاد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب ایران، بزرگداشت مقام شهریار در سطح ملی برگزار شود ولی این انتظار بیهوده بود و بعد از گذشت دو دهه از انتخاب این روز به عنوان روز ملی شعر و ادب، همین چند روز پیش علی اصغر شعر دوست برای چندمین بار به دست هایی اشاره کرد که اجازه ملی شدن این روز را نداده اند و نمی دهند.

با این اوصاف وظیفه تبریز در هر چه باشکوه تر برگزار کردن این روز مورد اختلاف، بیش از پیش احساس می شود، وظیفه ای که تا به امروز نه تنها به انجام نرسیده است بلکه به شکل تعجب آوری شاهد مراسماتی بسیار نازل در تبریز هستیم. مراسماتی به صورت روتین در محیطی کوچک، با سخنان و سخنرانان بیشتر تکراری، تعدادی صندلی شاید هم اجاره ای و در نهایت سخنان جناب شعردوست درباره اینکه باید اینگونه می شده است و نشده است. سطح این مراسمات به حدی نازل ئ خجالت آور است که بسیاری از شاعران و شهریار دوستان نیز در این مراسمات حضور ندارند. با چنین مراسمات و بی توجهی هاست که فیلمی سراسر اشتباه برای شهریار می سازند که به عوض شناساندن هر چه بهتر شهریار باعث خدشه دار شدن شان و جایگاه ایشان می گردد.

در سایه همین بی توجهی هاست که محمدجواد حق شناس، عضو شورای شهر تهران در سخنان خود در مراسم بزگداشت شهریار در مرکز همایش های برج میلاد شهریار را تهرانی می داند و ادعا می کند که بخش مهمی از زندگی اجتماعی شهریار در تهران بوده و شکوفایی شعری او نیز در تهران رخ داده است.

این عضو شورای شهر تهران در نهایت اعلام می کند که ما شهریار را تهرانی می دانیم. بدون شک دلیل چنین سخنانی این است که زادگاه شهریار حق شاعرش را آنچنان که باید ادا نکرده است و برگزاری مراسمات نازل آن هم در زادگاه شهریار دلیلی بر این مدعاست.

وقتی که مقبره الشعرا را سالهاست که با فنس کشی به حال خود رها کرده ایم نباید هم از این سخنان تعجب کنیم. به نظر تنها راه نجات شهریار از این وضعیت، دست به کار شدن سازمان های مردمی، اهالی فرهنگ و شهریار دوستان و در دست گرفتن برگزاری این مراسمات از سوی آنان است. کاری که شاید اگر به انجام برسد تبریز و آذربایجان بتواند تا حدی دین خود را به شاعر نامدارش ادا کند. با تمام این اوصاف ای کاش کسی یا کسانی پیدا شوند که شهریار را با این عظمت از دست ما نجات دهند تا بیش از این شان او را پایین نیاوریم.