آقای مدیر،آقای رییس، جناب سهم اینا از انقلاب چیه؟ عصر تبریز: خبرنگاری شغل بدی نیست، اما تلخیاش بیشتر از شیرینیاشه… گاهی وقتا آدمو یه جاهایی با خودش میبره که سخت میشه با خودت کنار بیای دیروز رفته بودم اردوی فرهنگی آزادگان استانمون تلخ بود برایم خیلی تلخ سراع هرکدومشون که رفتم دستشونو گرفتن جلو دوربین […]
آقای مدیر،آقای رییس، جناب سهم اینا از انقلاب چیه؟
عصر تبریز: خبرنگاری شغل بدی نیست، اما تلخیاش بیشتر از شیرینیاشه…
گاهی وقتا آدمو یه جاهایی با خودش میبره که سخت میشه با خودت کنار بیای
دیروز رفته بودم اردوی فرهنگی آزادگان استانمون
تلخ بود برایم خیلی تلخ
سراع هرکدومشون که رفتم دستشونو گرفتن جلو دوربین
گفتن ما چی بگیم آبجی
حرفی برا گفتن نمونده
یکی بود آزاده دوران انقلاب بود زندانی سیاسی زندان اوین
از شکنجاهاش گفت تعریف که میکرد موی تنم سیخ میشد باورش برام سخت بود
گفت هنوزم سرم گیج میره انقد که از پاهام آویزونم کردنو چرخوندنم تو زندان
اما جز الله و اکبر به زبون نیاوردم
سراغ یکی رفتم که صورتش جای کبودی داشت گفت۸ سال تو زندان عراق بودم
گفت ۲۰ سالم بود رفتم
گفتم جوون بودی چرا رفتی.؟ کسی مجبورت کرده بود؟
خندید یه خنده تلخ…
گفت کبودیای تنم کلی حرف برا گفتن داره
گفت بچه بودم اماعشق به ولایت عشق به وطن و سرزمینمو داشتم
گفت دوستم رودستم از تشنگی جون داد تو زندان عراق پاش زخمی بود و کرم گذاشته بود
گفت جون دادنی با زحمت گفت نزارید خونمون پایمال بشه راه حسینو ادامه بدی
و…
آری دیروز برایم روز تلخی بود…
خلوت پرستوها رو شکستم خیلیاشونو دیدم اشک تو چشماشون حلقه زده
یه سوال از دیروز پیچیده تو ذهنم
آقای مدیر،آقای رییس، جناب سهم اینا از انقلاب چیه؟
نگارنده: صفورا موسویلر/ خبرنگار صدا و سیمای مرکز آذربایجان شرقی