عصرتبریز، بهنام عبداللهی: اینروزها صفحه اقتصادی روزنامهها بهاندازه صفحه حوادث، هیجانانگیز، پرمخاطب و تلخ شده است. احتکار کالا، اختلاس، گرانفروشی، هرج و مرج دربازار و خبرهایی شاید کوتاه اما تلخ.
هرروز میشنویم که وضع بازار خرابتر میشود، هرروز میبینیم که هرکس هرچیزی را به هرقیمتی که میخواهد میفروشد، هرروز حس میکنیم که عدهای بخاطر منافع شخصی و زودگذر خودشان اقتصاد کشور را به باد میدهند.
مردم میگویند مسئولان، مسئولان میگویند مردم؛ انگشتهای اتهام آنقدر به هم نزدیک شدهاند که به یک پل دوسویه میمانند. و کسی که میخواهد اوضاع فعلی اقتصاد کشور را بهبود بخشد، باید دقیقا وسط پل قرار بگیرد و هم آن طرف قضیه را ببیند و هم اینطرف.
اینکه مسئولان به فکر مردم نباشند و برای بیرون کشیدن اقتصاد کشور از باتلاق طنابهایی جز شعار در اختیار نداشته باشند، بد است. اما اینکه مردم هم به فکر خود نباشند، تلخ است. تلخ مثل ساعتهایی پس از زلزله که عدهای از زیر خانههای ویرانشده دزدی کنند.
قضیه همینقدر صریح و تند است. احتکار کالا صرفا برای منافع شخصی و به قیمت نابودی اقتصاد کشور، چیزی کمتر از دزدی و خیانت ندارد. بههر روی شرح قضیه امروز کشورمان این است. اما این تمام ماجرا نیست.
شکست زمانی سراغ یک جامعه میآید که مردمان آن جامعه در نیمه خالی لیوان غرق شده باشند. درست است که مردم نسبت به مردم، مردم نسبت به مسئولین و مسئولین نسبت به مردم کماعتمادتر شدهاند و این نتیجه برخی انحرافهاست، اما این را هم نباید فراموش کرد که مخالفین نظام، با بازوان رسانهای خود سعی دارند ریشه این بیاعتمادیها را آبیاری کنند. سعی دارند وضع را از اینی که هست، بدتر کنند.
در اوضاع فعلی جامعه ما – که حال خوبی هم ندارد – مضرترین چیز همان سیاهنمایی است. همان که سراسر بازار را خیانتکار و محتکر نشان میدهند، همان که القا میکنند دیگر حلال و حرام در کشور ما از اهمیت چندانی برخوردار نیست. اینکه دیگر نمیتوان کاری کرد و کار از کار گذشته است.
اما اینگونه نیست. قدمزدن در بازار میتواند به شما نشان بدهد که اینگونه نیست. اینجا هنوز بازاریانی هستند که همان سبک قدیمی خود یعنی درآوردن نان حلال را ادامه میدهند. در پستوهای بازار هنوز میتوان بازاریانی را پیدا کرد که ساعت به ساعت قیمت جنسهای خرید قدیمیشان را افزایش نمیدهند. هنوز هستند …
حاج رضا امیدی مغازهای نقلی در یکی از راستههای بازار تاریخی تبریز دارد،او خواروبار میفروشد. وارد مغازهاش که میشویم لبخندی شیرین بر چهرهاش آویزان است. این لبخند این روزها در بازار کمیاب شده است. بیشتر مغازهدارها بعد از سلام سراغ گرانی میروند. بیآنکه احوالشان را بپرسی از حال بدشان میگویند و اینروزها این لبخند واقعا کمیاب است.
«گرانی هست، سختی هست، اما اینها دلیل نمیشوند همهچیز را زیر پا بگذاریم». حاج رضا به خبرنگار مهر توضیح میدهد: «کار مهم این است که وقتی معامله و خرید و فروش وجدانمان را هم در نظر بگیریم. متاسفانه برخی از جوانان که در بازار فعالیت میکنند، به این فکر نمیکنند که سود کنند، تنها فکر و ذکرشان این است که بیشتر سود کنند و همین باعث میشود روز به روز وضع اقتصادمان بدتر شود.»
او میگوید: «من در مغازهام برای خودم قانونهایی دارم.» با دستمال گرد و خاک میز را میگیرد: «مثلا اگر لوبیا را بخرم ۱۰هزار تومان، ۱۱هزار تومان میفروشم. و فردا اگر ۱۵هزار بخرم، ۱۶هزار میفروشم. این را به عنوان مثال گفتم و منظورم این است که باید برای سودهایمان چارچوبهایی قائل بشویم.»
از همان مغازه حاج رضا، صدای باربرها شنیده میشوند، چیزی نمیگذرد که خودشان هم از جلوی مغازه میگذرند: «یاالله… آقا مسیر رو باز کن.» آنها سالهاست همین کار را میکنند، با همان مبالغی که سالهاست میگیرند.
یکی از باربرها که عرق تمام صورتش را احاطه کرده است، درحالی که نفسهایی عمیق اما تند تند میکشد میگوید: «همهچیز گران شده، اما ما با همان نرخی کار میکنیم که سالهاست.»
محمود آقا و دوستانش میگویند که سختی بازار را آنها به دوش میکشند «اما سودش را کسان دیگری»، اما راضی هستند؛ مثل بسیاری از رانندگان تاکسی. رانندگان تاکسیهایی که از ابتدای خیابان دارایی تا مقابل پاساژ امیرنو منتظر میمانند تا نوبتشان برسد و مسافر پرکنند و به مقصد بروند.
هرچند رانندگان تاکسیها به شاکی بودن معروفند و از این و آن گله و شکایت دارند، اما همین رانندگان تاکسی هستند که موقع پیادهشدنشان می گویند «خدا را شکر. اگر این نبود چکار میکردیم».
آقای یوسف مهریزاده یکی از همان رانندگان این مسیر است که با ما هممسیر میشود. او میگوید: «شغل ما به گونهای هست که امکان کمفروشی یا گرانفروشی در آنها وجود ندارد. روزی که بدون اعلام تاکسیرانی حتی ۱۰۰تومان به کرایه اضافه کنیم، صدای مردم درمیآید.»
او از سختیها هم میگوید: «اینکه از صبح الطلوع ماشین را روشن میکنیم و در هوای گرم و این ترافیک طاقتفرسا به جان خیابانها میافتیم و شب میشود و میخوابیم صبح همین قضیه تکرار، واقعا سخت است.»
آقای مهریزاده شکایت میکند از رسانههایی که فقط و فقط قاچاقچیها یا مفسدان اقتصادی را بزرگ میکنند: «جامعه ما پر است از انسانهای زحمتکشی که بدون اینکه صدایشان دربیاید مشغول سختترین کارها هستند. باید همه ببینند. عده ای تمام سعیشان حفظ استقلال کشورمان است و سختترین مشکلات را به جان میخریم بیآنکه بر سر کسی منت بگذاریم، بیآنکه شعار بدهیم.»
هستند. البته هنوز، هستند برخی از اصناف و کسبه بازار که در بساطشان انصاف هم دارند. هستند کسانی که تامین منافع خودشان را در تامین منافع جامعه میبینند. هستند کسانی که به کم قانع هستند ولی دوست دارند همین کم در خانه همه موجود باشد. در هر صنفی از خرید و فروش ارز تا دستفروشی میتوان همچین کسانی را پیدا کرد. البته مسئولان خودشان میدانند چنین کسانی داریم که در سخنرانیهایشان میگویند «ما مردمان خوب و قانعی داریم»، میدانند اما قدر نمیدانند.
انتهای پیام/
- منبع خبر: مهر