به گزارش عصرتبریز،قمر طالبی: آخرین روزهای شهریورماه، خیابان تربیت تبریز حالوهوایی متفاوت دارد. فروشگاهها و دکهها پر از دفترهایی با طرحهای کارتونی، مدادهای رنگی و کیفهایی با نقشهای محبوب کودکان است. اما شور و شوقی که در چشم بچهها برق میزند، با حساب و کتاب سنگین والدین در تضاد است.
خانوادهها دستهجمعی به بازار آمدهاند. کودکان با هیجان کیفها را امتحان میکنند و دفترهای براق را ورق میزنند، اما والدینشان با چهرههایی جدی و نگاههایی به قیمتها، بارها و بارها جملهای مشابه تکرار میکنند: «بذار بعداً تصمیم بگیریم.»
انتخاب بین دفتر و نان
خانم احمدی که دو فرزند دبستانی دارد، با چند کیسه خرید در دست، به سختی از شلوغی پاساژ میگذرد. وقتی صحبت میکند، نگرانی در صدایش آشکار است: «سال گذشته همین دفتر ساده رو هفتاد هزار تومان میخریدم، الان شده صد و بیست هزار. برای هرکدوم باید حداقل ده دفتر بگیریم. تازه کیف و کفش و لباس مدرسه هم مونده. واقعاً نمیدونم چطور باید همهاش رو تهیه کنیم.»
او میگوید؛ همسرش کارگر ساده ساختمانی است و در ماههای اخیر بیشتر روزها بیکار بوده: «حقوقش به اندازهای نیست که هم اجاره خونه، هم خرج خوراک، هم هزینه مدرسه بچهها رو بده. به خدا گاهی باید بین خرید نون بیشتر یا دفتر بیشتر یکی رو انتخاب کنیم.»
فرزند کوچکترش دفتر طرحدار را با ذوق نشان میدهد، اما مادر با نگاهی پر از تردید میگوید: «بذار یه جای دیگه قیمت کنیم.» کودک بیخبر از محاسبات مادر، همچنان امیدوار است.
خودکار مثل طلا
چند مغازه آنطرفتر، آقای کریمی همراه پسر نوجوانش مشغول انتخاب خودکار است. پسرش با اشتیاق رنگهای مختلف را برمیدارد، اما پدر هر بار میپرسد: «قیمتش چنده؟»
کریمی لبخندی تلخ میزند و میگوید: «امسال باید خودکار رو مثل طلا نگهداریم که تا آخر سال دوام بیاره. قیمتها باورکردنی نیست. پارسال همین بسته مداد رنگی رو نصف این میخریدم. الان واقعاً نمیدونم چطور باید همه نیازهای مدرسه رو تأمین کنیم.»
او شاغل در یک کارگاه کوچک چوببری است. به گفته خودش، درآمدش ماههاست ثابت مانده، اما همه چیز چند برابر شده است: «ما نمیخوایم بچههامون از همکلاسیهاشون عقب بمونن، ولی خرید کیف، کفش، لباس فرم، کتاب کمکدرسی و حالا هم لوازمالتحریر، کمر آدمو میشکنه.»
روایت یک فروشنده قدیمی
در مغازهای قدیمی با قفسههای پر از دفتر و خودکار، آقای زمانی، فروشنده باسابقه لوازمالتحریر در تبریز، از تغییرات بازار میگوید: «من بیست ساله اینجا کار میکنم. هیچوقت اینقدر فشار روی مردم رو ندیده بودم. الان مشتریها بیشتر فقط نگاه میکنن. قبلاً خانوادهها برای هر بچه چند بسته مداد و دفتر میگرفتن، الان حساب میکنن و با اکراه یکی دو تا برمیدارن.»
او اضافه میکند که شرایط برای فروشندهها هم آسان نیست: «هزینه اجاره مغازه، برق و مالیات زیاد شده. اجناس وارداتی چند برابر قیمت خوردن. تولید داخل هم ارزان نیست. واقعاً نه مردم راضی هستن، نه ما.»
مادر یک کلاساولی؛ اشک میان رنگها
خانم جوانی که دخترش امسال به کلاس اول میرود، دفترهای رنگی را یکییکی ورق میزند. دخترک با شوق از طرحهای کارتونی میگوید، اما مادر آهسته زمزمه میکند: «کاش میشد همهچیز رو براش بگیرم. اولین سال مدرسهست، دلم میخواد براش قشنگ باشه، ولی وقتی قیمت یه مداد رنگی ساده رو میبینم، اشکم درمیاد.»
او ادامه میدهد: «بچگی ما اینطور نبود. ما با کمترین چیزها هم خوشحال بودیم. الان اما بچهها مقایسه میکنن. من میترسم دخترم احساس کمبود کنه.»
صدای آموزشوپرورش
یکی از مدیران مدارس دولتی تبریز که نخواست نامش فاش شود، به خبرنگار ما گفت: «هر سال پیش از مهر، با سیلی از دانشآموزانی مواجه میشویم که حتی دفتر و مداد کافی ندارند. برخی خیرین کمک میکنند، اما کافی نیست. مدارس دولتی هم بودجهای برای تأمین کامل این نیازها ندارند.»
او اضافه میکند: «وقتی میبینیم یک دانشآموز به خاطر نداشتن کیف یا کفش مناسب از همکلاسیها خجالت میکشد، دلمون میسوزه. این مشکلات روانی در آینده تأثیر عمیقی بر بچهها میگذاره.»
تضاد رنگ و واقعیت
بازار لوازمالتحریر در این روزها پر از رنگ است؛ از دفترهای براق گرفته تا کیفهایی با شخصیتهای کارتونی روز. اما این رنگها بیش از آنکه نوید شروعی شاد باشند، در پسزمینه خود تضاد تلخی با واقعیت اقتصادی خانوادهها دارند.
کودکان با شور و هیجان به اجناس نگاه میکنند، در حالی که والدین به حسابهای بانکیشان فکر میکنند. این شکاف میان آرزوهای کودکان و توان اقتصادی والدین، نماد کوچکی از فاصلهای بزرگتر در جامعه است؛ فاصلهای که هر سال با نزدیک شدن مهر، بیشتر به چشم میآید.
خیابان تربیت و بازار قدیمی تبریز این روزها بیش از آنکه پر از صدای خنده و ذوق کودکان باشد، پژواک آه والدینی است که زیر بار گرانی کمر خم کردهاند. خرید لوازمالتحریر برای بسیاری دیگر یک اتفاق ساده و خوشایند نیست؛ بلکه نوعی آزمون دشوار میان آرزوها و واقعیتهای اقتصادی است.
برای بچهها آغاز مدرسه باید پر از شادی و امید باشد. اما وقتی دفتر و مداد به کالاهای لوکس تبدیل میشوند، پرسش اساسی این است که آموزش و پرورش رایگان چه معنایی دارد؟ و آینده این نسل، با چنین بار سنگینی بر دوش خانوادهها، چگونه رقم خواهد خورد؟
- خبرنگار: قمر طالبی