سالهای دهه ۳۰تا اواخر دهه۴۰ دوران سیاه تسلط بیماری جذام در ایران بود. کمبود بهداشت، نبود پزشک متخصص و نایاب بودن داروی جذام روزگار سختی را برای جذامیان ایران فراهم کرده بود. ناراحتی های پوستی همیشه عذاب آور هستند؛ البته این مثل را هیچ وقت یادم نمی رود، اگر همه دردشان را روی زمین بگذارند، […]
سالهای دهه ۳۰تا اواخر دهه۴۰ دوران سیاه تسلط بیماری جذام در ایران بود. کمبود بهداشت، نبود پزشک متخصص و نایاب بودن داروی جذام روزگار سختی را برای جذامیان ایران فراهم کرده بود.
ناراحتی های پوستی همیشه عذاب آور هستند؛ البته این مثل را هیچ وقت یادم نمی رود، اگر همه دردشان را روی زمین بگذارند، هر کس درد خودش را برای خودش برمیدارد!
به سبب همین ناراحتی پوستی یکی از آشنایان دکتر مبین را به من معرفی کرد. پزشک پرآوازه ای که نامش برای منی که سن زیادی ندارم آشنا بود و معروف!
در نگاه اول پیرمردی دست به عصا را دیدم که حتی گذر زمان و کهولت سن هم باعث نشده بود تا برای خود نسخه بازنشستگی را بپیچد و در ۸۸ سالگی در خانه خود فارغ از بیمار و درمان بیماری به آسودگی بگذراند.
با نگاهش دردها را می بیند و نیاز نیست تا بپرسد کجایت درد می کند و توضیحات بیماری را از خود بیمار بگیرد!
چیزی که برایم عجیب بود نسخه کاملا ایرانی بود که برای بیمارانش می نوشت، داروهای ایرانی و با هزینه هایی کمتر که دوای درد می شدند و البته سبب ساز.
روز پزشک بهانه ای شد تا بیشتر با این پزشک شهیر آذربایجانی که دستی در قلم نیز دارد آشنا شویم.
نویسنده شاعر و پزشک توانای معاصر آذربایجان، استاد دکتر محمد حسین مبین در سال ۱۳۰۶ شمسی در یکی از محلات قدیمی تبریز به نام چرنداب پا به عرصه هستی گذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان معرفت تبریز و کلاس شش و دوره دبیرستان را در دبستان و دبیرستان پهلوی آنروز در کرمان به پایان رساند. آنگاه بعد از شش سال اقامت در کرمان به تبریز مراجعت و با اخذ دیپلم طبیعی از دبستان فردوسی در سال ۱۳۲۸ وارد دانشکده پزشکی تبریز شد و در سال ۱۳۳۴ به دریافت دکترای پزشکی نایل آمد.
وی پس از طی خدمت نظام وظیفه در سال ۱۳۳۷ به استخدام وزارت بهداری درآمد و خدمات پزشکی، اجتماعی خود را با بیماریابی جذام در آذربایجان شرقی آغاز کرد. و پس از یک سال فعالیت در امر بیماریابی در سال ۱۳۳۸ به عنوان کفیل آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز به ادامه فعالیت پرداخت.
در سال ۱۳۴۱ با استفاده از بورس تحصیلی سازمان بهداشت جهانی برای طی دوره آموزشی علمی و عملی جذام، رهسپار کشورهای اروپایی اسپانیا و پرتقال و افریقایی،نیجریه و مالی گردید. پس از این دوره آموزش عالی به ایران مراجعت و بعنوان رئیس آسایشگاه باباباغی مشغول به خدمت شد. در سال ۱۳۴۸ با ادغام سازمان بهداری و دانشگاه تبریز به دانشگاه منتقل و با اغتنام فرصت با اخذ تخصص در رشته بیماریهای پوست و آموزشی از دانشگاه تبریز توفیق یافت.
در بخش پوست دانشکده پزشکی بیمارستان بابک (هفتم تیر) به عنوان عضو هیئت علمی به خدمات علمی – پزشکی خود ادامه داد. استاد دکتر مبین، خدمت به جذامیان را از وظایف انسانی و پزشکی خود شمرده و در سال های دراز خدمت خود همواره در فکر آنها بوده و از مساعدت آنها فروگذار نکرده است بطوریکه از بهمن سال ۱۳۵۳ به عنوان عضو افتخاری انجمن کمک به جذامیان ایران و چند سالی نیز به عنوان رئیس انجمن کمک به جذامیان آذربایجان به این قشر محروم و مظلوم خدمت کرده است. چنانکه هر جا بحثی از جذام و جذامی به میان میاید نام این انساندوست قرین صحبت می گردد.
سالهای دهه ۳۰تا اواخر دهه۴۰ دوران سیاه تسلط بیماری جذام در ایران بود. کمبود بهداشت، نبود پزشک متخصص و نایاب بودن داروی جذام روزگار سختی را برای جذامیان ایران فراهم کرده بود.
از سوی دیگر، مردم عادی نیز بهدلیل نداشتن آگاهی بیماران جذامی را از جامعه طرد میکردند. در آن دوران وقف زندگی برای بیمارانی که بسیاری از مردم از آنها فراری بودند دلی به اندازه دریا میخواست. پزشکانی که در بهترین شرایط قرار داشتند و درحالیکه میتوانستند با استفاده از تخصصهای پزشکی خود، زندگی راحتی برای خود فراهم کنند زندگیشان را وقف بیمارانی کردند که بیماریشان جز با مرهم عشق و محبت درمان پیدا نمیکرد. دکتر سیدمحمدحسین مبین، فوقتخصص پوست یکی از این دریادلان است که بهخاطر خدمت زیادی که به بیماران جذامی داشت به پدر جذامیهای ایران معروف شده است. این پزشک ۸۸ساله به همراه همسرش «نشاط وثوقی» زندگیشان را وقف بیماران جذامی کردند. مرد کهنهکار مبارزه با بیماری جذام توانست در ریشهکن شدن این بیماری که باعث وحشت بسیاری از مردم ایران شده بود نقش بسزایی داشته باشد. به پاس سالها خدمات شایسته این پزشک در درمان بیماران محروم، شهرداری تبریز تندیس او را در مرکز شهر تبریز بنا نهاد.
دکتر مبین نه تنها در انجمن حمایت از جذامیان بلکه در بقیه مجامع خیریه نیز از آن جمله: کمیته امداد امام، انجمن خیریه نوبر تبریز، هیئت حمایت از مستمندان و هیئا عیادت از بیماران فعالانه حضور داشته و همکاری می نماید. وی در سال ۱۳۵۵ به عضویت هیئت تحریریه مجله پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز انتخاب و هم اکنون نیز به این همکاری ادامه می دهد. استاد مبین در آبان ماه ۱۳۶۷ به افتخار بازنشستگی نائل آمد، معذالک خدامت خود را به عنوان رئیس مرکز بررسی و تحقیق بیماریهای پوست آذربایجان شرقی و بیمارستان جذامیان باباباغی تبریز کماکان ادامه می دهد.
بیمارستان جذامی باباباغی در سایه تلاش خستگی ناپذیر وی پیشرفت قابل توجهی در بعد کمی و کیفی یافته و عزلتگاه متروک جذامیان به مرکز فعال تحقیق و بررسی جذام و درمان نگهداری جذامیان تبدیل شده است. در زمینه تعلیم و آموزش بیماریهای پوست به مرکز مجهز علمی و عملی مبدل شده و دانشجویان پزشکی، پرستاری، کارشناسان و کاردانان علوم آزمایشگاهی و دانشجویان علوم انسانی و پیراپزشکی از امکانات آموزشی این مرکز استفاده کرده و عده زیادی از دانشجویان پزشکی پایان نامه های تحصیلی خود را با راهنمایی و همکاری ایشان تدوین و تهیه می کنند.
فعالیت های ادبی
دکتر مبین، علاوه بر خدمات روزمره در امر جذام و حمایت از جذامیان به خاطر عشق و علاقه خاصی که به شعر و ادب ایران و آذربایجان دارد در وادی ادبیات نیز سهم وتلاش درخور و قابل تأمل دارد.
وی در شعر “شمشک” تخلص کرده و آثار بسیاری در زمینه های مختلف ادبی خصوصا” ادبیات آذربایجان و کودکان دارد که برخی از این آثار چاپ و برخی دیگر نیز در نشریات مختلف کشور منتشر شده است از قبیل:
۱ – به یاد شهریار (سوگواره و سوگ نامه ها )
۲ – سخنان عارفانه و نصایح حکیمانه نظامی گنجوی
۳ – شیطان در شعر شهریار (گامی در راستای شهریار شناسی)
۴ – غنچه های خونین (قانلی چیچکلر)
۵ – عاشیقلار (مقدمه ای بر کتاب آذربایجان عاشیقلاری)
۶ – قاپیمیز آچیلیرگونشه ساری (مقدمه ای بر کتاب شعر ذوالفقار کمالی)
۷ – آچیل چتریم آچیل (اوشاقلار ادبیاتی”۱”)
۸ – گل باهاریم گل (اوشاقلارادبیاتی “۲”)
۹ – قوش یوواسی (اوشاقلار ادبیاتی “۳”)
۱۰ – تبریز گنجه نهفته در بسته تاریخ و اشعار و قطعات منظوم دیگر از قبیل: حماسه خونین انقلاب اسلامی، سارای جذامی، آی بالام باغدا ناوار؟ ، رسامین قلمینده طبیعت جانلانیر و …
استاد مبین بارها چه در مقام طب و طبابت و چه در عرصه علم و نیز ادبیات مورد تقدیر و قدردانی مسئولات امر و نیز دوستداران فرهنگ قرار گرفته است از آن جمله به انتخاب وی، به عنوان یکی از ده پزشک پیش کسوت کشور در شهریور ماه ۱۳۷۸ اشاره می شود.
سخن آخر اینکه وی علاوه بر اینکه پزشکی حاذق، عالمی دانشمند، شاعری ژرف نگر و نویسنده ای توانا هستند، انسانی متواضع و وارسته به شمار می روند به قول دکتر اکبر ترابی :”دکتر مبین علاوه بر وقف و صرف عمر و جوانی خود به معالجه و سرپرستی بیماران باباباغی و گذشته از سرمایه علمی و ادراک قوی، از عواطف لطیف و ژرف انسانی نیز کاملا” بهره مند است و همین دو ویژگی سبب شده تا وی هم چنان که پزشکی حاذق است، شاعری ژرف نگر و درد آشنا نیز باشد….”