عصرتبریز – جواد بیرامزاده: امروزه در گفتگوهای روزمره وقتی سخن از محله به میان میآوریم، مفهومی بدیهی و بینیاز از تعریف و تفسیر را در ذهنمان جای میسازیم، اما قادر به تعریف آن نخواهیم بود. امروزه اصطلاح محله را بدون اطلاع از مفهوم واقعی و پیشینه بلند تاریخی آن به کار میبریم.
یکی از ویژگیهای کهن شهرهای ایرانی وجود محلات شهری دارای وحدت کالبدی، فضایی و استقلال نسبی از نظر عملکردی بوده که گروه متجانسی از مردم، خانههای آنها و مراکز تأمین خدمات اولیه زندگی آنها را در خود جای میداده است. تشابهات فرهنگی موجود در این محلات که مبتنی بر عواملی چون دین، مذهب، قومیت، زبان، شغل و … بوده، به حیات روزمره، اندیشهها و فعالیتهای ساکنین آن نظم میبخشید.
بیتوجهی به مفهوم واقعی محله، کارکردها و نقشهای آن در قرن اخیر، باعث آسیب کالبدی عملکردی محلات شهرهای تاریخی و زوال تدریجی آنها شده است. بازتولید مفهوم محله با توجه به نیازهای زمانه میتواند سبب حفظ نظام اجتماعی- اقتصادی محلات تاریخی شهرها و جلوگیری از نابودی ساختار کالبدی آنها شود.
ضرورت رسیدگی به بافت محلات قدیمی شهر بالاخص محلاتی که سبقه تاریخی دارند بر کسی پوشیده نیست و این در حالی است که سازمانها و عوامل دخیل در این امر اعتنایی به آن نمی کنند؛ با نگرشی ساده به یکی از محلات قدیمی تبریز بی مهری نهادهای مرتبط با حوزه شهر و میراث فرهنگی را به سهولت میتوان مشاهده کرد.
محله امیر خیز (امیره قیز): این محله که دربین مردم شهر به زبان محلی “امیره قیز” می گویند، درشمال غربی شهر تبریز واقع شده و ازشمال به تلخه رود، از جنوب میدان چایی، از مغرب به چوستدوزان و میدان چایی و از مشرق به کوی توکلی ومفتح ومحله دوه چی محدود است. این محله به نام بزرگ سردار دلاور تبریز درانقلاب مشروطه “ستارخان” سردار ملی بسیار معروف است و مشهور و چون قهرمان ملی ایران و آذربایجان ازاین محله برخاسته، نام آن بر سر زبانها افتاده است؛ فریاد محله امیر خیز تبریز، نهضت مشروطه را تکان داده و این جنبش به فریاد بلند تاریخ ایران تبدیل شد.
این محله شش مسجد دارد که معروفترین آنها مسجد قصابلار است.نادرمیرزا در کتاب جغرافی دارالسلطنه تبریز می نویسد که آب این محله کم است و از این رو باغ و باغچه نیز در این منطقه اندک است.
طایفه ای از تجار تبریز که به شالچی لار معروف هستند در این محله مسجد و کوی و برزن دارند. کدخدای امیرخیز، محمد خان فرزند آقا فتحعلی بود که پدر بر پدر کدخدایی این محله را بر عهده داشته اند.
قنات “الله وردی خان” و قنات “امیر” در این محله روان است. ظاهرا قنات امیر همان قنات “امیر جلیل” است که نادرمیرزا در کتاب خود از آن یاد کرده است، او می نویسد: کهریز امیرجلیل؛ کهریزی است کوچک که بساتین و سراها را در میانی حکم آباد و امیره قیز سیراب و از این چشمه سرسبز وخرم است و باغ امیر هم معروف است. از قدیم الایام در این محله اقسام قالی های اعلا و بسیار گرانبها می بافند و مردم خوش ذوق امیرخیز در خلق این آثار دستی گرانبها که به موزه های دنیا فرستاده می شد نقش عمده ای داشتند. درقدیم در اکثر خانه های این محله کارگاه های جوراب بافی متعددی وجود داشته است. محله امیرخیز با همه این قدمت اکنون تبدیل شده به محل تجمع موشها در جوبهای آب، خانه ها و خانه باغهای متروکه که هیچ نشانی از جنب و جوش قدیمی در آنها نیست. خیابان و کوچه هایی که سی سالی است رنگ آسفالت تازه به خود ندیدهاند و نبود امکانات شهری مناسب بیش از هر چیز دیگری بر ذوق می زند.
محله ای با این قدمت و تاریخ میبایست الان سنگفرش بوده و به وضعیتش رسیدگی می شد، البته سنگفرش هم پیشکش مدیریت شهری و میراث فرهنگی تاریخی، لااقل در برابر گردشگران و میهمانانی که می آیند آبروداری کنید و به وضعیت بهداشت و خیابان وکوچه های این محله رسیدگی کنید.