به گزارش عصرتبریز، بافتهای تاریخی شهرها و آبادیها، در کنار ویژگیهای منحصر به فرد فرهنگی، جمعیتی و…، از نشانههای هویتبخشی آن جامعه به شمار میرود. این در حالیست که متاسفانه طی دهههای اخیر و در سایه سیاستهای غلط، در اکثر شهرهای استان، شاهد از بین رفتن تدریجی هویت معماری و تاریخی آبادیها، بالاخص در شهر تبریز و ساير شهرهای تاریخی میباشیم.
آنچه به وضوح عیان است، ساخت و سازهای صنعتی و تجاری در حوزه مسکن باعث گردیده بجز چند اثر تاریخی چیزی برای عرضه و بافت دارای هویت مکانی در این شهر و اکثر شهرهای استان نداشته باشیم و چه بسا امروز نیز بعضا این روند ادامهدار بوده و حتی مناطقی را که میشد به عنوان بخشی از بافت تبریز نه چندان قدیم (معاصر) حفظ و به عنوان میراثی برای آیندگان نگه داشت و حتی تبدیل به جاذبههای توریستی نمود، در حال نابودی هستیم.
متاسفانه در سایه کارکرد و عملکردهای بیبرنامه و بدون عِرق و در سایه عدم آگاهی و فقدان برنامهای مشخص در حوزه توسعه شهری، اقداماتی انجام گرفته که باعث مغفول ماندن موضوع صیانت از بافتهای تاریخی در شهرها شده است.
طی سنوات گذشته، رفتار و توجه به بافتهای شهری، عمدتا به سه شکل و شیوهای صورت گرفته است که گاه سبب خلط مباحث بافت ناکارآمد و حاشیهای، تاریخی و فرسوده بودهایم؛ بدین معنی که بدون تفکیک اصولی این بافت در برخی موارد دو موضوع مجزای بافت تاریخی و بافت فرسوده در هم آمیخته شده و چه بسا اساس بافتهای تاریخی قربانی سیاستهای توسعه شهری غلط و در نهایت سبب بیانگیزگی و بیتعلقی صاحبان آن هویت مکانی شدهایم. در محلاتی که میتوانست با حفظ و نگهداری حس مکان آن نه تنها از بعد اقتصادی و ارزش افزوده املاک آن باعث ترفیع اهمیت آن گردیم بلکه با اجتناب از نفع کوتاه مدت آن در دراز مدت شاهد ارتقا جایگاه مادی و معنوی مکانهای مذکور باشیم.
اما عمدتا در محلات تاریخی این قبیل بافتها را در زمره و ردیف بافتهای فرسوده و نیازمند بازسازی قرار دادهایم و با ارایه نسخه بدون شناخت باعث از بین رفتن هویت و اصالت معماری یک شهر گردیدهایم که نتیجتاً امروز از شهر تاریخی مثل تبریز جز چند عکس و نوشتههایش نشان و هویت مکانی بهجای نمانده است. در نمونههای مشابه شهرهای کشور و جهان به عینه شاهد هستیم در مواردی که محلات اصالت و ذات اولیهاش را پاسداری کردهاند، امروزه انسان طالب تاریخ و زده از بیهویتی مشتاقانه به سمت اماکن و گذرگاههای دارای نشان و ذات میرود و چه بسا از لحاظ اقتصادی و یا گردشگری نیز موفقتر عمل کرده است.
این که مردم را از نقطه نظر ایمنسازی و مباحثی همچون مدیریت بحران، ترافیک، ارتقای سطح خدمات شهری مورد نظر قرار بدهیم و برنامههای نوسازی و احیای بافتها را تدوین کنیم میبایست در نظر داشت که بافتهای تاریخی انسانمحور شیوه و درمان متفاوت از بافت فرسوده را میطلبد.
طبیعتاً حس و روح نوستالژی در نگاه به بافتهای تاریخی و تلاش برای مرمت این بافتها و پیوند این عناصر قدیمی به آینده شهر، ضرورت صیانت، حفظ و نگهداری این بافتها را دوچندان میکند و از سویی نیل به اهداف کمی و کیفی ارتقاء سطح خدمات شهری در بافتهای فرسوده ایجاب میکند که برنامه مناسبی برای نوسازی آن داشته باشیم و هنر مدیران و تصمیمگیران آنجا عیان میشود که به خوبی ضمن تفکیک این دو اصل مهم و سرنوشتساز، شیوه حفظ و نگهداری و میراث داری بافتهای تاریخی با نحوه نوسازی بافتهای فرسوده را تمییز نمایند.
درکنار لزوم بهرهمندی و اجتنابناپذیر انسان از ابزارهای زندگی پیشرفته و همگام با تکنولوژی ثانیهشمار امروزی میطلبد که هویت مکانی خود را بشناسد و با تصاحب میراث گرانبهای تاریخی از داشتن امکانات انسان محور نیز غافل نگردد.
بخشی از برنامههای توسعه شهری و نوسازی بافتها در سایه برنامهریزیها و هدایتهای غلط در شهرها با نگاهی نوگرایانه به شهر و عناصر آن با شتابی تعریف نشده به سمت نگاه تجاری و صنعتی بر مکان و محلات مینگرد که با توجیه نوگرایانه بودن برنامهها، طرحهای تعریض معابر و با توجیه نفوذپذیری و دسترسی راحت در مواقع بحران و امدادرسانی و… باعث از بین رفتن نمادهای شهری گردیدهاند و گاهاً با تعریف ضوابطی خاص و بدون توجه به سایر الزامات اساسی انسانمحور توسعه شهرها دست به تخریب محلات تاریخی و ریشهدار شهرها زدهاند. و متاسفانه بدون توجه به این که هرگونه تغییر و به همریختگی در طراحی اولیه چنین محلات با ارزشی مستلزم مطالعات با پیوستهای فرهنگی، تاریخی، زیستمحیطی میباشد نه تنها سبب نابودی تاریخ معماری اماکن شدهاند بلکه باعث آشفتگی بصری و از بین رفتن آرامش روانی مالکان و صاحبان محلات و شهروندان بخشی از شهر گردیدهاند. هرچند نباید فراموش کرد که تمامی این طرحها در قالب طرحهای مصوب توسعه شهری تایید شده و قانونی، توسط شهرداریها اجرایی شدهاند. لیکن صرف طرحهای مصوب بدون الزام بر رعایت نکات ذکر شده باعث دگرگونی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی یک شهر میشود که تبریز نمونه موردی آن است که به وضوح قابل لمس میباشد و ساخت و سازهای جدید در محلات تاریخی آن نوعی ناهمگونی با چند دهه قبل را فریاد میکشد.
یک سوال اساسی که پاسخ آن را باید متولیان و تصمیمگیرندگان نحوه و نوع توسعه شهر پاسخگو باشند این است که آیا صرف نوسازی و توسعه نوگرایانه میطلبید که تنها از بعد ضوابط تراکم، سطح اشغال و کاربری به املاک و محلات نگریسته شود؟! در این میان تکلیف اماکن و گاها متفاوت محلات تاریخی چه بوده است؟! کوچکترین موضوع نماسازی در محلات متفاوت شهرها حتی از بعد فرهنگی و اجتماعی شهری همانند تبریز در ضوابط مصوب کدام جایگاه را دارا بود و هست؟
بماند که مرمت خانهها و بافتهای قدیمی و تاریخی در تبریز، میتوانست و میتواند با تغییر کاربری این قبیل بناها، به کاربریهای عمومی و گردشگری، بدون تخریب محلات و از بین بردن تاریخ غیرمنقول شهر به مسیری اصولیتر هدایت شود، کدامین طرح جامع مطالعاتی حفظ و نگهداری بافتهای تاریخی، اماکن ثبت شده میراث فرهنگی میخواهد حریم و حرمت این آثار گرانبها و با ارزش را حفظ کند؟ آیا از اساس چنین مطالعه جامعی برای کهن شهری چون تبریز تدوین شده است؟
سخن آخر این که، باید تلاش شود، از آسیب و ضربه بیشتر به بافتهای تاریخی و قدیمی شهر، جلوگیری کرده و با تدوین و اجرای طرحها و ضوابط راهبردیتر و نیز اصلاح رویههای غلط، به سمت تحقق شعار و آرمان احیا و صیانت از بافتهای تاریخی شهر حرکت کنیم.
نگارنده: آرزو مبصر – سخنگوی شورای شهرستان تبریز