به گزارش عصرتبریز، «بو جنگین آخری، دعوا دی». این شوخی مصطلح تبریزیها شده ماجرای مناقشه قرهباغ و درگیریهای شدت گرفته چند روز اخیر. جنگی که واقعیتهای میدانی و سیاسی ثمربخش بودنش را زیر سوال میبرند و میتوان آن را «جنگ برای جنگ» عنوان کرد.
دامنه وسیع پروپاگاندای طرفهای درگیر و البته مداخلهکنندگان خارجی از نشانههای اثباتکننده این گزاره مهم است که رهبران کشورهای درگیر بیش از فتوحات نظامی به آوردههای سیاسی و تبلیغاتی جنگ فکر میکنند.
موضع رسمی و اصولی جمهوری اسلامی ایران درباره این مناقشه (که در منویات رهبر معظم انقلاب منعکس شده و طی روزهای اخیر توسط مشاور عالی ایشان در امور بینالملل و نمایندگان ولی فقیه در ۴ استان شمالغرب تشریح گردید و مواضع هماهنگ رئیسجمهور، وزارت امور خارجه، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و … را به همراه داشت) موید حقانیت جمهوری آذربایجان و ضرورت رفع اشغال از قرهباغ است اما این به معنای حمایت از تداوم درگیریهای فعلی یا عدم نگرانی از مداخله جوییهای اغیار نیست. فلذا بر پایان دادن به درگیریها بهویژه در مناطق غیرنظامی و مسکونی و دعوت بر مذاکره و اعلام آمادگی برای میانجیگری تاکید میشود.
آیا علیرغم همه آنچه که گفته شد؛ این به معنای عدول جمهوری اسلامی ایران از رویکرد انقلابی در سیاست خارجی یا عافیتطلبی و منفعتجویی نیست؟! با اندکی مداقه خواهیم دید که پاسخ منفی است. مخصوصا اگر عواقب حضور رژیم صهیونیستی و گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه و نیز فرود آمدن ترکشهای درگیری قرهباغ در خاک ایران، چه از جنس راکتها و موشکهای سرگردان و چه تهدیدهای نرم برای ایجاد شکاف قومی در ایران، را مورد توجه قرار دهیم.
ناکارآمدی گروه مینسک در حل و فصل مناقشه قرهباغ (که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، بیعلاقگی خود را به سرنوشت ملت تازه استقلال یافتهی قفقاز، ثابت کرده و نه تنها اقدامی جدی نکردند بلکه تلاش میانجیگرانهی جمهوری اسلامی را هم آماج توطئه و مخالفت خود ساختند) و رویه «مذاکره برای مذاکره» در پیش گرفته شده در دهههای گذشته به معنای عدم وجود راهحل مسالمتآمیز برای این بحران نیست.
میانجیگری مصلحانه ایران میتواند این گره را باز کند به شرطی که طرفین مناقشه دل به دشمنان در لباس دوست نبندند.
نگارنده: رامین نظامیخواه