امروز خورشید نه از مشرق، بلکه از دلهای پدرانی طلوع کرد که در غروب تنهایی خود همواره خاطرات شیرین ایام نه چندان دور حضور در کانون گرم خانوادههایشان را در ذهن خود مرور میکردند.
عصر تبریز: بیشک پدران جلوهای از لطف خداوند روی زمین هستند که همانند کوه رنج مشکلات و دغدغههای خانواده را بر دوش میکشند و همانند ناخدای کشتی خانواده است که وظیفه هدایت این نهاد اجتماعی در دریای پرتلاطم زندگی را بر عهده گرفته است.
اگر بگوییم پدران سمبل لــطف و صفا و دُر ثمینی هستند که عرقهای جبینشان بر ملایک فضیلت دارد بیهوده نگفتهایم، چرا که در همه ادیان به خصوص دین مبین اسلام بر این مسئله بسیار سفارش شده است.
به طور مثال در آیه ۸۳ سوره بقره آمده است: «لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و یا در آیه ۳۶ سوره نساء آمده « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و یا در آیه ۱۳و ۱۴ سوره لقمان آمده: « یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ».
در تقویم سالها روزهایی را برای بزرگداشت مقام پدرها و مادرها مشخص کردهاند تا شاید تلنگری باشد برای آنهایی که این گنجهای گرانبهای زندگی را فراموش کردهاند.
یکی از این روزها روز میلاد بزرگ مرد تاریخ بشریت امیر مومنان امام علی(ع)، همسری فداکار برای حضرت فاطمه زهرا(س) بنت پیامبر گرامی اسلام و پدری مهربان برای فرزندانش و در کنار خانواده خود پدری مهربان برای یتیمان کوفه بود.
این روز بهانهای است برای یاد کردن از پدرانمان که همچون کوه استوار میایستند تا در این تلاطمهای زندگی خم به ابروی فرزندان نیاید. وقتی فرزندی غصهای داشته باشد پدر قبل از او دلش پر از غصه میشود و به دنبال راهی برای رفع این دلتنگی از دل فرزند….
بعضی از فرزندان این روز را در کنار پدران و مادران خود هستند و آنها را تکریم میکنند…. اما از بد روزگار برخی از این پدران مهربان مورد کم لطفی فرزندانشان قرار گرفتهاند و فراموش شدهاند ….اما ما به بهانه این روز همراه با گروه نوع دوستی تبسم سری به یکی ار سرای سالمندان تبریز بزنیم و لحظاتی را با این فراموش شدگان جامعه باشیم تا شاید مرحمی بر غمها و اندوههای این پدران بزرگوار باشیم پدرانی که در خانه سالمندان غریب و تنها این روز را به انتظار نشستهاند.
یکی از این آسایشگاهها خانه سالمندان مهر است که میزبان ستارگانی بسیار پرنورتر از ستارگان آسمان هستند و میدرخشند، اینجا به آسمان نزدیکتر است اینجا به خدا هم نزدیکتر است. ستارگان فراموش شدهای که در روزگاران نه چندان دور همانند خورشید در آسمان میدرخشیدند.
اینجا خانه پدرانی است که تمام سعی و تلاش خود را برای فرزندانشان بکار بردند تا آنها از پستی و بلندیهای روزگار در سیاه چالههای زندگی در امان بمانند، پدرانی که حتی سلامتی خود را برای کسب روزی حلال فدای فرزندان خود کردند. ولی اکنون در گذر زمان در این وانفسای زندگی که چشم خود را باز کردند خود را پشت درهای آهنی سرای سالمندان دیدند! جایی که فاصلهای زیادی بین بودن و نبودن نیست!
امروز که لحظههای آخر عمر خود را ثانیه شماری میکنند، تازه فهمیدهاند که فراموش کرده بودند زندگی کنند، اینجا خانه تنهایی پدرانی است که دستهایشان بوی نان میدهد و روزی با زور بازو و با مشکلات زندگی ساختند و فرزندانی را بزرگ کردند تا در آینده و دوران پیری عصای دستشان بشوند! اما افسوس که دیگر جایی برای پدران دیروز و خسته از مشکلات امروز پیدا نمیشود، جز کنج دیوارهای خانههای سالمندی.
فرزندان امروز برای والدین خود هرچقدر هم بزرگ شده باشند همان طفلان دیروز به حساب میآیند، همان فرزندان اینک که خود تشکیل زندگی داده و صاحب فرزند شدهاند اما نباید شک کنند که گردش و چرخش روزگار روزی خود آنها را در موقعیت فعلی پدرانی که هم اکنون در کنج حصارهای تنهایی سالمندان چشم به در دوخته اند قرار خواهد داد!
بر همگان واضح و مبرهن است که در کنار کانون گرم خانواده بودن نیاز مبرم و اصلی این پدران فراموش شده می باشد و قرار گرفتن در جمع جوانان و شادی کردن باعث افزایش امید به زندگی در آنها خواهد شد.
دل سپردن به نوای پدران تنها
گروه نوع دوستی تبسم امروز با همراهی دو تن از هنرمندان محبوب استان، علیرضا رنجیپور و بهمن تقیپور جشنی از جنس مهر و محبت را برای پدران فراموش شده شهرمان برگزار کردند تا بار دیگر شاهد طلوع خورشید مهربانی در این مرکز سالمندان باشیم.
نوع دوستان تبسم با اهدای کادو به همراه شاخه گل و اجرای موسیقی شاد توسط خواننده محبوب تبریزیها، یونس برومند توانستند لحظاتی شاد و مفرح برای پدرانی که در این روز چشم انتظار فرزندان خود بودند را فراهم سازند.
امروز خورشید نه از مشرق، بلکه از دلهای پدرانی طلوع کرد که در غروب تنهایی خود همواره خاطرات شیرین ایام نه چندان دور حضور در کانون گرم خانوادههایشان را در ذهن خود مرور میکردند.
پدری را دیدیم که فقط اسم پدری را یدک میکشد، و از نعمت پدر بودن محروم شده است! پدری که حتی ازدواج نکرده است ولی چندین فرزند دارد! آری فرزندانی از جنس محبت، تمام اعضای گروه نوع دوستی برای این پدر فرزند محسوب میشوند. چرا که امروز فرزندان خونی پدران حضوری نداشتند!
پدر پیری که روزگار کمر او را خم کرده است با کمک نوع دوستان برای تماشای جشن آورده میشود، پدر دیگری به اعضای گروه نوع دوستی خیره شده و چهره فرزندان خونی خود را که دیگر ذهنیتی از آنان به دلیل ابتلاء به آلزایمر ندارد میبیند!
اعضای نوع دوستی تبسم با اهدای گل و کادو لبخند محبت را لحظاتی بر لبان پدران میهمان میکنند ولی افسوس که این میهمان زودگذر است!
پدر نابینایی که با استشمام شاخه گل اهدایی، مجددا آن شاخه گل را به اهدا کننده هدیه میکند، و دعای خیری را به وی هدیه میدهد.
پدری میکروفن را از خواننده گرفته و خود آهنگ عشق میسراید، همانند یک جوان میرقصد، در نگاه نظارهگران او میرقصد، ولی در حقیقت این رقص به خاطر درد و رنج روزگاری است که نمک بر زخمهایش میپاشد!
امروز تخت خالی پدری را دیدیم که عکسش به همراه چند شاخه گل بر روی تخت قرار داشت و خبری از او نبود! پدری که چند روز مانده به روز پدر با کوله باری از غصه و غم این دنیای فانی را ترک کرده و آسمانی شد.
دیدن این صحنه بغض از بینندهای را میشکند! بغضی از جنس غربت!
اسراء طریقیان مدیر گروه نوع دوستی تبسم در حاشیه این جشن در گفتگو با عصر تبریز گفت:برای تحقق شعار گروه نوع دوستی تبسم این بار برای دیدن تبسم پدران فراموش شده در کنج سالمندان شهر تبریز قدم برداشتیم و به بهانه گرامیداشت روز پدر به سراغ پدران مرکز سالمندان مهر رفتیم، پدرانی که آشنایی ما با این عزیزان از جشن شب یلدا شروع شده است و در این چهار ماه آنها با محبتشان و لبخند شیرینشان که تنها دارایی آنهاست جای پدر و پدر بزرگ نداشته خیلی از اعضای گروه نوع دوستی را پر کردهاند.
وی گفت: اوایل ارتباط آنها با ما محدود به سلام و خداحافظی سرد و رسمی بود، اما حالا دیگر اعتماد شکل گرفته و پای درد و دل خیلی از آنها مینشینیم و از زندگیشان میگویند، از فرزندانشان، که هرکدام به بهای عمر و جوانی پدرانشان، حالا انسان موفقی شدهاند.
طریقیان افزود: برخی از این عزیزان آنقدر مرد بودهاند که با حقوق کارمندی ۵ پسر و یک دختر بزرگ کنند، هر ۶ نفر تحصیل کرده باشند، دخترش پزشک شود و پسرش مهندس!
اما این ۶ نفر و ۲۱ نوه نتوانند از او مراقبت کنند! باورش سخت و تلخ است اینکه خانه داشته باشی، ماهی یک میلیون حقوق و صاحب ۶ بچه و ۲۱ نوه باشی اما در نهایت روزهای آخر عمرت در کنج خانه سالمندان لحظه شماری کنی! یعنی کلمه وجدان و انصاف مثل سیمرغ افسانه است؟
وی در ادامه گفت: چند وقت پیش پدر پیری شعر تلخی برایم خواند، پرسیدم به شعر علاقه دارید؟ گفت دخترم من دبیر ادبیات بودم! دو فرزندم را بدون مادر بزرگ کرده بودم ولی آنها از من نتوانستند مراقبت کنند! گفت نفرینشان کردهام! حق دارد ولی امیدوارم آه هیچ پدری دامنگیر فرزندانش نشود.
طریقیان اضافه کرد: امروز با دیدن تحت خالی و خبر فوت مردی که در این مدت شده بود پدربزرگ معنوی من ساعات جشن به سختی سپری شد، پیرمردی مظلوم و معصومی که همیشه روی تختش بود و مبتلا به بیماری پارکینسون پیشرفته و تنها دلخوشیش رادیو بالا سرش بود، دعای خیرش برای ما همیشه این بود: انشاءالله هیچ وقت به حال من گرفتار نشوید! هدیه و گل روز پدرش را برگرداندیم! اما دلمان آنجا ماند.
مدیر گروه نوع دوستی تبسم تاکید کرد: اینها گوشهای از تجربیات ما در مراکز سالمندی بود، که بخش احساسی دیدههای ماست، تجربیات نزدیک این چهار ماه دال بر کم لطفی بهزیستی بر مراکز سالمندان است! چه از نظر نظارت و کنترل بر خدمات و کیفیت مراکز و چه از نظر تصویب و ارائه خدمات مورد نیاز مراکز سالمندان و از همه دردناکتر کم لطفی بهزیستی در همکاری با خیران برای بهبود وضعیت مراکز!
طریقیان در ادامه با اشاره به برگزاری جشن روز پدر گفت: برنامه جشن با اجرای موسیقی زنده توسط هنرمند نوع دوست شهر تبریز جناب آقای یونس برومند و حضور هنرمندان محبوب تبریز آقایان رنجیپور و تقیپور و با اهدا یک شاخه گل برای پدرانمان آغاز شد و با صرف میوه و شیرینی و نهار ادامه داشت و در نهایت با اهدای هدایایی به مناسبت روز پدر به این مردان دلشکسته پایان یافت.
این فعال اجتماعی افزود: لحظاتی شاد برای این عزیزان که در کل چهار ساعت با لبخند و رقص و آوازشان مارو همراهی کردند هدیه گروه نوع دوستی تبسم برای روز پدر بود ولی ای کاش حداقل فرزندانشان دست خالی هم شده نیم ساعت به دیدارشان میآمدند و روزشان را تبریک میگفتند چرا که این تنها هدیهای بود که چشم به راهش بودند و به آن نیاز داشتند.
طریقیان تصریح کرد: ما میهمانانی از سوئد داشتیم که بعد از سالها دوری از ایران به صورت کاملا اتفاقی در این مراسم ما را همراهی کردند و چه لذت بخش و شیرین بود برایشان که در ایران ما هستند جوانانی که به صورت خودجوش و داوطلبانه برای شادی دیگران تلاش میکنند و صرفا هدفشان شادی دیگران هست.
مدیر گروه نوع دوستی از سازمانهای مسئول خواست تا با رویکردی جدید و حمایتی از گروههای داوطلب مردمی که با هدف خدمترسانی و کمک به هم نوعانشان شکل میگیرند حمایت و همکاری کنند و بستر فعالیت و توسعه سازمانهای مردم نهاد را را فراهم سازند.
تا زنده هستم بیا در کنارم اشک نمیخوام بریزی برمزارم
علیرضا رنجىپور هنرمند محبوب تبریزی در حاشیه جشن روز پدر در گفتوگو با خبرنگار عصر با خواندن شعر استاد شهریار گفت:به نام الله که هرچه زیبایی هست از اوست. على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را که به ما سوا فکندى همه سایه هما را. زاد روز بزرگ مرد تاریخ بشریت و دلیل خلقت على (ع) را بر عموم مسلمانان جهان تبریک عرض میکنم و این روز مبارک را که روز پدر و روز مرد نامگذارى شده است را بهانه قرار میدهم تا به ابر مردان و مهربان پدران سرزمینم که در تمام گیتى الگوى دیگر مردان هستند را تبریک عرض کنم.
وی گفت: از دوستان بزرگوارم در گروه نوع دوستی تبسم که تشویقمان کردند به مناسبت این روز میمون و مبارک در جمع پدران و مادران دلسوخته مهربان و جگر سوز حضور پیدا کنیم از صمیم قلب سپاسگزارم.
رنجیپور در ادامه افزود: چه زیباست یادآورى انسانیت و چه درد آور است از یاد بردن رسم انسان بودن پدران و مادران عزیزى که به هر دلیلى در این مکانها (خانه سالمندان) هستند.
هنرمند محبوب آذربایجانیها تصریح کرد: هیچ وجه ممکن توجیهپذیر نمىنماید و هر گاه آدمى در این مراکز حضور پیدا میکند متوجه مىشود که انسانهایى که در درد خود غوطه ورند و چه آدمهایى در منیتها و دنیاى محدودشان و ماهایى که غافلیم از همنوعان خود چو عضوى بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار، تو کز از محنت دیگران بى غمى نشاید که نامت نهند آدمى.
این هنرمند محبوب در ادامه با ذکر روایتی زیبا خاطرنشان کرد: ما نیز پیر خواهیم شد و هیچ کس در همان حال نخواهد ماند. پسر کوچکى از پدرش پرسید آن که بر شاخه نشسته چیست پدر؟ پدر جواب داد قربان چشمهایت مگر نمىبینى کلاغ است پسرم.
زمان سپری میشد و پدر پیرتر و پسر به سن جوانى میرسید چشمان پدر کم سوء شد و شاخه و پرنده بر آن نشسته راندید اینک همان سئوال را پدر از فرزند کرد پسر جواب داد مگر کورى کلاغ را نمىبینى؟؟ و من در این اندیشهام که فرزندان او به او چه جواب خواهند داد؟
وی گفت:من امروز در خانه سالمندان مهر، مهر بسیارى از انسانیت دیدم و نا مهرى بسیارى از فرزندان ناخلف. امید که به یاد داشته باشیم که در این مکانها بسیارى چشم به راهند و منتظر دلیل شاد شدن دلهاى شکسته باشیم که خداوند در این دلهاست.
پدران و مادران گنجینههای فراموش شده
بهمن تقیپور از هنرمندان محبوب تبریز نیز در حاشیه این جشن در گفتوگو با خبرنگار عصر گفت: به نام خداوندگار عشق که جوهر آفرینش است و درود بیکران به روح بلند مرتبه ابر مرد تاریخ بشریت و بزرگ پدر مهربان حضرت على (ع) وکرنش در مقابل مردان بزرگ تاریخ انقلاب که با تمام وجود و با نثار خون پاکشان این مرز و بوم اسلامى را پاسدارى کردند تا ما در آرامش و امنیت در این کشور زندگى کنیم و با درود فراوان به فرزندان این خاک که با هدیه کردن جانشان سبب آسایش برادران، خواهران، مادران و پدران خود شدند و نام پدر افتخار جانباز و آزاده به خود گرفتند.
وی گفت: هر آنگاه که نام پدر و مرد شنیده میشود نا خود آگاه پدران مظلوم و بىصدایى که در گوشه کنار این کشور و حتى شهرمان در جفاى فرزند مىسوزند و میسازند دل و روحمان را آزرده میسازد و نام مرد یادمان می آورد این نامردان بىعاطفه و بدور از ادب و شأن انسانیت را.
تقیپور در ادامه افزود: روایتى به ذهنم رسید که بزرگى می فرمود با فرزندش به گرمابه اى رفته بودند و آنجا این پدر تشنهاش شده و از پسر آب میطلبد، پسر بىحوصله و بىرغبت در ظرفى که براى ریختن آب و شستشو بوده و نه ظرف آب خورى براى پدر آب مىآورد، آن هم آب گرم و ولرم طورى که پدر نمىتواند آن را بنوشد و پسر را صدا کرده و خاطرهاى را به او بازگو میکند، او می گوید زمانى را به یاد مىآورم که چون تو جوان بودم و به همراه پدر به گرمابه رفتیم و آن روز پدر از من آب خواست، من به سرعت ظرف تمیز و مخصوص آب خورى پیدا کرده و با آب خنک و گوارایى آن را پر کرده و به پدر دادم.
حال من با آن عمل با رفتار این چنین فرزند خود که تو باشى مواجه شدم و در اندیشهام که فرزند تو با تو چگونه رفتار خواهد کرد.
هنرمند تبریزی خاطرنشان کرد: واقعاً انسان آن زمان خویش را به مسلخ میکشد که بیش از اندازه فراموشکار میشود.
تقیپور در ادامه با اشاره به برگزاری جشن روز پدر تصریح کرد: امروز ما به همراه دوستان هنرمندمان به یکى از خانههاى سالمندان رفتیم که این تنها کارى هست که خیلى از دوستان و عزیزان برای آرامش روان این عزیزان رنجور از مهر فرزند میتوانند انجام دهند و براى تذکر به خویشتن و تذکیه نفس بسیار ضرورى به نظر میرسد.
هنرمند محبوب تبریزی گفت: لازم نیست کسى پیرو دین و مسلک و مذهب خواصى باشد تنها یدک کشیدن لفظ انسان حکم میکند که لحظاتى را هم با این مادران و پدران عزیز که عمرى با زجر و مشقت فرزند بزرگ کردهاند و اینک چشمشان بدر و گوششان به زنگ است که شاید کسى سراغى از آنها بگیرد و در حقیقت اینان زندانی هستند و تنها جرمشان پدر و مادر بودن است و افسوس و صد افسوس که انسان همیشه زیانکار است.
وی افزود: امیدوارم دوستان و عزیزان و همشهریان عزیزم که همگى از روحى بزرگ و مهربان برخوردارند این مراکز و این سالمندان عزیز را فراموش نکرده و توجه ویژهاى به این مکانها داشته باشند.
فراموش شدههای فراموش نشده…
بورچین تقیزاده یکی از اعضای فعال گروه نوع دوستی تبسم نیز در گفتوگو با خبرنگار عصر تبریز در ابتدا حسش را اینگونه بیان کرد: سرای سالمندان سرای عجیبی است، سرایی که چشمهای کم سوی سالمندان نمناک است، بغض گلویشان را میفشارد و تنهایی و دلتنگی به قلبهای پر مهرشان چنگ میزند.
اینجا سرایی است که تنهایی را در بدو ورود برای هر بینندهای هدیه میدهد! تنهای رنجوری که فقط جسمشان اینجاست! چین و چروکهای صورت، قامتهای خمیده و نگاههایی پر از حرفهای ناگفته، همه و همه دل هر بینندهای را به درد میآورد، اینها شاید تجسم تصویر آینده هر کدام از ما و فرزندان این سالمندان باشد!
وی با اشاره به دیدار با یکی از سالمندان مرکز مهر طی بازدیدهای متوالی افزود: امروز سالمند عزیزی که روی تخت نشسته و به دوردست خیره مانده بود توجهم را جلب کرد، تا نگاهش به من افتاد لبخندی زد، کنارش که نشستم شروع به حرف زدن با من کرد و با خوشحالی دفترچهای که همیشه همراهش هست را ورق زد و گفت: اسم تورو پیدا کردم، این پدر مهربان تاریخ روزهایی که هر بار برای دیدنش رفته بودم را نوشته بود.
عاطفه های فراموش شده
عضو گروه نوع دوستی تبسم گفت: سالمندی که با نگاه آغشته به التماس خواهش میکرد من را تنها نگذارید! و سالمندی که قادر به راه رفتن نبوده و در برنامههای قبلی از بالا رفتن از پلهها واهمه داشت، این بار که پرسیدم اجازه میدهید دوستان شما را بالا ببرند؟ با خوشحالی جواب داد: اگر شما دوست دارید ایرادی نداره دخترم بریم. دیدن صنحههایی فراموش نشدنی از رفتار این سالمندان، حس زیبا و غیر قابل توصیفی است که بیان آنها در واژهها نمیگنجد.
تقیزاده خاطرنشان کرد: گفتن جملات غم انگیز و در حین حال دعای همیشه سلامت باشید و هیچ وقت به چنین روزی گرفتار نشوید! دردناکترین لحظه برایم بود، وقتی هم که لبخند بر لبانشان جاری میشد و از من تشکر میکردند، زیباترین لحظات را برایم رقم میزد و این یعنی گروه نوع دوستی تبسم …
پریچهر آذری از دیگر اعضای فعال گروه نوع دوستی تبسم نیز در گفتوگو با عصر تبریز گفت: یک هفته پیش بود که بابت حال و احوال پرسی با یکی از سالمندان مرکز مهر تماس گرفته بودم، کلی اظهار خوشحالی کردن و گفتند که دخترم خیلی وقته نیومدی اینجا، روز پدر حتما میای دیگه! و باید میاومدیم، روز خوبی بود ولی فوت یکی از این عزیزان که از بیمار پارکینسون رنج می برد، باعث شد اکثر همقطاران این عزیز فوت شده نیز از لحاظ روحی حال مساعدی نداشته باشند و مخصوصا هم اتاقی آن مرحوم که واقعا از لحاظ روحی در شرایط مساعدی نبود.
وی گفت: اینکه هر بار میرویم و با تخت خالی یکی از سالمندان مواجه میشویم، خیلی ناراحت کننده و رنج آور است و موقع سر زدن به مراکز این استرس و دلهره را داریم که با تخت خالی آنها مواجه شویم.
عضو گروه نوع دوستی تبسم افزود: امروز لحظههای ناب زیادی داشت که با دیدن لبخند سالمندان عزیز، دلهای ما نیز آرامش پیدا میکرد ولی دیدن وضعیت روحی معلم ادبیاتی که زندگی و وقت خود را صرف آموزش خیلی از فرزندان این مرزو بوم کرده بود ولی امروز متاسفانه تک فرزند خود در حق ایشان کم لطفی کردهاند، منو عمیقا تحت تاثیر قرار داد.
وی ادامه داد: این پدر عزیز به دلیل بیماری جسمی تمایلی به شرکت در جشن امروز نداشت و مرتبا فقط این جمله را تکرار میکردند «از پیشم نرید منو تنها نزارین، من میترسم» و وقتی از بودن دوستان کنار خود اطمینان پیدا کردند، این بیت شعر فریدون مشیری را خواندند:
بی تو مهتاب شبی باز آن کوچه گذشتم…
پریچهر آذری گفت: وقتی یک شاخه گل رز را تقدیم عزیز روشن دلی کردم (همون عزیزی که تلفنی ازم خواسته بودن روز جشن حتما خدمتشون برسم) با جان و دل گل رز را بوییدند و مثل همیشه ما رو از دعای خیرشان بینصیب نذاشتند.
عضو فعال گروه نوع دوستی تبسم گفت: تمام تلاش و کوشش دوستان امروز این بود که با مهر و محبت بی حدشان مثل همیشه، حتی برای اندک زمانی هم که شده شادی را به چهره این عزیزان بیاورند تا مسکن و مرحمی برای دلهای شکسته و پاکشان باشد.
گزارش از علی سلیمی و پویا خوشپیمان