نه شرقی، نه غربی؛ روایت تحکیم یک اصل حیاتی در معماری استقلال ایران
نه شرقی، نه غربی؛ روایت تحکیم یک اصل حیاتی در معماری استقلال ایران
شاید کمتر شعاری در تاریخ معاصر ایران، به اندازه عبارت "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" بار معنایی و عمق راهبردی داشته باشد.

به گزارش عصرتبریز به نقل از بردباری نیوز، این شعار، که خود تجسمی از روح استقلال‌طلبی ملت ایران در بزنگاه تاریخی انقلاب ۱۳۵۷ بود، فراتر از یک کلام ساده، به تدریج تبدیل به یک قطب‌نمای اصلی در سیاست خارجی و حتی هویت ملی ما شد. اما چالش اصلی و موضوع بحث این یادداشت، صرفاً تکرار این شعار نیست؛ بلکه تحکیم این سیاست در لایه‌های مختلف نظام تصمیم‌گیری و اجراست؛ فرآیندی پیچیده، پرچالش و البته حیاتی که معماری استقلال ایران نوین را بر آن بنا نهاده‌اند.
دهه اول انقلاب، دوران تثبیت و مقابله با تهدیدات خارجی بود. در آن مقطع، “نه شرقی، نه غربی” بیشتر یک موضع‌گیری ایدئولوژیک و دفاعی در برابر تلاش قدرت‌های بزرگ برای بازگرداندن ایران به مدار وابستگی بود. ایران در آن زمان، ناگزیر از مدیریت بحران‌های تحمیلی، می‌کوشید از افتادن در دام اتحادهای استراتژیک با بلوک شرق یا غرب اجتناب کند، حتی در شرایطی که جنگ تحمیلی، نیاز به تسلیحات و حمایت بین‌المللی را فریاد می‌زد.
اما داستان تحکیم از زمانی آغاز شد که نظام جمهوری اسلامی، از فاز بقا عبور کرده و به دنبال تثبیت جایگاه خود در نظام بین‌الملل پس از جنگ بود. تحکیم این سیاست به معنای تبدیل آن از یک واکنش هیجانی یا موضع‌گیری لحظه‌ای، به یک راهبرد بلندمدت و نهادینه شده بود. این نهادینگی در چند سطح کلان قابل مشاهده و تحلیل است:
تحکیم حقوقی و ساختاری: گنجاندن اصل نفی سلطه در قانون اساسی و سایر اسناد بالادستی، اولین گام در جهت حقوقی کردن این اصل بود. این امر، چارچوب قانونی لازم را برای تصمیم‌گیران فراهم آورد تا در روابط خارجی خود، خط قرمز “نفی وابستگی به هر دو بلوک قدرت” را رعایت کنند. ایجاد و تقویت نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در حوزه سیاست خارجی، با در نظر گرفتن این اصل محوری، به مرور زمان به “نه شرقی، نه غربی” رنگ و بوی ساختاری بخشید.
تحکیم عملی و دیپلماتیک: بخش عمده تحکیم در حوزه عمل دیپلماسی رخ داد. ایران آموخت چگونه در یک جهان پیچیده و در حال تغییر، روابط متوازن (هرچند دشوار) با قدرت‌های مختلف برقرار کند. این به معنای انکار کامل تعامل با شرق یا غرب نبود، بلکه به معنای عدم قرار گرفتن در اردوگاه هیچ یک و حفظ حق تصمیم‌گیری مستقل بود. مانور در فضای میان قطب‌ها، استفاده از رقابت‌ها و تضادهای میان آن‌ها به نفع منافع ملی، و تنوع‌بخشی به شرکای سیاسی و اقتصادی (بدون ایجاد وابستگی استراتژیک به یک طرف)، نمودهای عملی این تحکیم بوده‌اند. چالش تحریم‌ها، به شکل متناقضی، در مقاطعی به تحکیم این اصل کمک کرده است؛ چرا که ایران را وادار به اتکا به توانمندی‌های داخلی و جستجو برای راه‌هایی مستقل از نظام مالی و اقتصادی تحت سلطه غرب کرده است.
تحکیم گفتمانی و فرهنگی: “نه شرقی، نه غربی” تنها یک سیاست خارجی نیست؛ بلکه بخشی از هویت و گفتمان انقلاب اسلامی است. تحکیم این بُعد، از طریق تولید محتوا، آموزش و پرورش، و رسانه‌ها صورت گرفت تا این اصل به بخشی از درک عمومی از جایگاه ایران در جهان تبدیل شود. این تحکیم گفتمانی، به ایجاد نوعی اجماع درونی (هرچند با اختلاف نظر بر سر شیوه‌های اجرا) پیرامون ضرورت حفظ استقلال در برابر قدرت‌های خارجی کمک کرده است.
البته مسیر تحکیم این سیاست، بدون چالش نبوده و نیست. فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها، ضرورت تعامل با جهان، پیچیدگی مدیریت روابط با قدرت‌هایی که خود منافع متضادی دارند، و گاهی اوقات، تفسیرهای متفاوت از معنای “نه شرقی، نه غربی” در داخل، همگی از جمله موانع و چالش‌هایی هستند که فرآیند تحکیم را دشوار می‌سازند.
در دنیای امروز که از دوقطبی گذشته و به سمت چندقطبی شدن پیش می‌رود، سیاست “نه شرقی، نه غربی” نیازمند بازتعریف و انطباق مستمر با واقعیات جدید است. تحکیم این اصل در شرایط کنونی، به معنای یافتن راه‌هایی خلاقانه برای حفظ استقلال عمل در عین تعامل سازنده (و نه منفعل) با جهان، بهره‌گیری از فرصت‌های جدید در شرق و غرب، و تقویت قدرت درونی برای کاهش آسیب‌پذیری‌ها در برابر فشارهای خارجی است.
در نهایت، “نه شرقی، نه غربی” بیش از یک شعار تاریخی، به یک روش زندگی و یک رویکرد استراتژیک برای ملتی تبدیل شده که می‌خواهد سرنوشت خود را به دست خود رقم بزند. تحکیم این سیاست، فرآیندی مستمر و پویاست که نیازمند درک عمیق از تحولات جهانی، انعطاف‌پذیری در تاکتیک‌ها، و از همه مهم‌تر، حفظ آرمان بنیادین استقلال در دل تمام تصمیم‌گیری‌هاست. این، همان معماری پیچیده و حساس استقلال ایران در قرن ۲۱ است که ستون فقرات آن را اصل ماندگار “نه شرقی، نه غربی” تشکیل می‌دهد.