صدای گمشده در هیاهوی نسل‌ها
صدای گمشده در هیاهوی نسل‌ها
شکاف میان نسل‌ها، امری محتوم نیست؛ اما اگر نادیده گرفته شود، می‌تواند به بحرانی بازگشت‌ناپذیر تبدیل شود. دکتر ابراهیمی معتقد است نخستین گام برای کاستن از این فاصله، پذیرش واقعیت تفاوت‌ها است، نه مبارزه با آن‌ها.

به گزارش عصرتبریز، اگر بخواهیم یکی از مهم‌ترین و نادیده‌گرفته‌شده‌ترین بحران‌های اجتماعی ایران معاصر را نام ببریم، بی‌تردید باید از “شکاف نسلی” یاد کنیم؛ گسستی تدریجی اما ژرف، که نه‌تنها در سطح گفت‌وگوهای خانوادگی، بلکه در بنیان‌های فرهنگی، ارزشی و هویتی جامعه رسوخ کرده است.
از خیابان‌ها تا شبکه‌های اجتماعی، از کلاس‌های درس تا سفره‌های شام، نسل‌ها دیگر یکدیگر را نمی‌فهمند. یا اگر بخواهیم صادقانه‌تر بگوییم، دیگر تلاشی برای فهمیدن هم نمی‌کنند.
در یک نگاه ساده‌انگارانه، شکاف نسلی همیشه وجود داشته: پدرانی که فرزندانشان را “بی‌تجربه” می‌دانند و فرزندانی که والدین را “منجمد در گذشته”. اما شکاف نسلی امروز ایران چیزی فراتر از این تعارض‌های معمول است. اکنون ما با زیست‌جهان‌هایی متفاوت مواجه‌ایم که حتی نقاط مشترکی برای آغاز گفت‌وگو ندارند.

هویت‌سازی به سبک اینترنتی!
دکتر امیر ابراهیمی، جامعه‌شناس با تأکید بر واگرایی فرهنگی میان نسل‌ها می‌گوید: «فرزندان امروزی در فضایی رشد می‌کنند که مبانی ارزشی‌اش دیگر از خانواده یا مدرسه نمی‌آید؛ بلکه از اینترنت، شبکه‌های جهانی و تجربه‌های جمعی هم‌سن‌وسالانشان. این یعنی خانواده دیگر منبع تولید هویت نیست، بلکه صرفاً مکانی برای سکونت شده است.»

زبان‌های بی‌معنا، واژه‌هایی بی‌پاسخ
این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: «یکی از نمادهای برجسته شکاف نسلی، زوال زبان مشترک است. پدران از “وظیفه” می‌گویند، فرزندان از “حق”. مادران از “فداکاری”، دختران از “استقلال”. در ظاهر شاید فقط واژگان تغییر کرده باشند، اما در واقع، مفاهیم پشت این واژگان دیگر به هم ترجمه‌پذیر نیستند.»

رسانه‌هایی که دیوار ساختند، نه پل
رسانه‌های رسمی در ایران، عمدتاً یا نسل جوان را تهدیدی برای “فرهنگ” می‌دانند، یا به‌طور غیرواقعی تلاش می‌کنند تا “نسل دهه نودی” را ایده‌آل‌سازی کنند. اما این نگاه یا ترساندن، یا بزک‌کردن است؛ و در هر دو صورت، از درک واقعی شرایط نسل جدید دور می‌ماند.
دکتر ابراهیمی تأکید می‌کند: «ما به رسانه‌هایی نیاز داریم که نسل‌ها را به هم معرفی کنند، نه اینکه یکی را علیه دیگری بسیج کنند. نسلی که دیده نمی‌شود، یا در نهایت می‌شورد، یا ناپدید می‌شود.»

ساختارهایی که شکست خوردند
او ادامه می‌دهد: «اگر قرار بود شکاف نسلی در مدرسه، مسجد، تلویزیون یا حتی نظام آموزشی ترمیم شود، امروز چنین بحرانی شکل نمی‌گرفت. اما ساختارهای فرهنگی کشور، از دهه‌ها پیش در برابر تغییرات جهان، واکنشی منفعل یا انکاری داشته‌اند.
مدارس با تمرکز بر انضباط، حفظیات و حذف گفت‌وگو، نسل جدید را از تعامل با سنت دور کرده‌اند. خانواده‌ها نیز به‌دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، تمرکزشان بر “کنترل” بوده، نه “همدلی”.»

فاجعه‌ای آرام: خانه‌هایی پر از سکوت
سکوتی که بر خانه‌های ایرانی سایه انداخته، خود نشانه‌ای از عمق شکاف است. نوجوانان ترجیح می‌دهند احساسات، افکار و حتی شکست‌های خود را در اینستاگرام، کلاب‌هاوس یا گروه‌های مجازی بیان کنند، نه نزد والدینشان.

جهان فرزندان ما، دیگر تحت مالکیت ما نیست
امروزه نوجوانان در جهان‌های مجازی زندگی می‌کنند که والدینشان حتی از درک فنی آن هم ناتوان‌اند. آن‌ها در فضایی بی‌مرز با جوانان جهان تبادل فرهنگی دارند، از موسیقی کره‌ای تا سبک زندگی اروپایی.
ابراهیمی معتقد است: «تکنولوژی مانند شمشیری دو لبه است؛ از یک طرف باعث پیشرفت و ارتباط بی‌سابقه شده و از طرف دیگر فاصله‌ها را بیشتر کرده است. نسل‌های قدیمی‌تر با سرعت این تغییرات هماهنگ نیستند و این موضوع زمینه‌ساز سوءتفاهم و اختلاف می‌شود. در واقع بسیاری از والدین نسل گذشته، فناوری را نوعی تهدید می‌بینند که ارزش‌های سنتی را نشانه گرفته است. این در حالی است که جوانان، آن را ابزاری برای بیان خود، یادگیری و ارتباط می‌دانند.»
اما شکاف بین نسلی تنها به فناوری خلاصه نمی‌شود. تفاوت در باورها و ارزش‌ها نیز سهم بزرگی در این فاصله دارد. مسئله‌ای که دکتر ابراهیمی آن را به بستر تاریخی و اجتماعی هر نسل نسبت می‌دهد.
او توضیح می‌دهد: «نسل‌های مختلف در شرایط متفاوتی بزرگ شده‌اند. نسل قبل از انقلاب و دوران جنگ، با امنیت کمتر، ارزش‌های متفاوتی دارند. در مقابل نسل جوان‌تر که در فضای بازتری پرورش یافته، بیشتر به آزادی فردی، خلاقیت و تنوع فرهنگی اهمیت می‌دهد. این تفاوت‌ها در موضوعاتی مانند ازدواج، خانواده، سبک زندگی و حتی سیاست خود را نشان می‌دهد و منجر به تعارضات جدی در برخی خانواده‌ها و جامعه شده است.»
این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: «این شکاف بین نسلی وقتی پا به محیط کار می‌گذارد، پیچیدگی‌های بیشتری پیدا می‌کند. نسل‌های قدیمی‌تر که به سخت‌کوشی و وفاداری به سازمان اهمیت می‌دهند، اغلب با نسل جوانی روبه‌رو می‌شوند که انعطاف‌پذیری، نوآوری و تعادل زندگی شخصی و کاری را محور قرار داده است.»

راه‌هایی برای ترمیم یک پیوند گسسته
شکاف میان نسل‌ها، امری محتوم نیست؛ اما اگر نادیده گرفته شود، می‌تواند به بحرانی بازگشت‌ناپذیر تبدیل شود. دکتر ابراهیمی معتقد است نخستین گام برای کاستن از این فاصله، پذیرش واقعیت تفاوت‌ها است، نه مبارزه با آن‌ها.
او تأکید می‌کند: «برای ترمیم این گسست، باید مجموعه‌ای از اقدامات ساختاری و فرهنگی در سطوح مختلف خانواده، آموزش، رسانه و سیاست‌گذاری دنبال شود.»

مهارت‌آموزی در گفت‌وگو
به باور دکتر ابراهیمی مدارس باید فراتر از آموزش رسمی، بستری برای یادگیری مهارت‌های گفت‌وگوی بین‌نسلی شوند. «دانش‌آموز امروز باید یاد بگیرد چگونه با مادربزرگش حرف بزند، نه فقط با چت‌بات‌ها. رسانه‌ها نیز باید الگوهایی واقعی از این گفت‌وگوها ارائه دهند.»

تغییر نگاه والدین؛ از مالکیت تا مشارکت
نسل پیشین اغلب فرزندان را ادامه‌ مستقیم خود می‌دانست؛ موجوداتی برای تکرار سبک زندگی گذشته. اما به‌زعم ابراهیمی، امروز لازم است این نگرش به “هم‌زیستی دو نسل با هویت‌های مستقل” تغییر کند. «فرزند دیگر امتداد والد نیست، بلکه همراهی متفاوت با دنیایی دیگر است.»

توانمندسازی رسانه‌های نسل‌محور
او بر ضرورت تقویت رسانه‌هایی تأکید دارد که با زبان و دغدغه‌های نسل جدید صحبت می‌کنند. نه رسانه‌هایی که در پی اصلاح یا قضاوت‌اند، بلکه آن‌هایی که به دنبال گفت‌وگو، بازتاب تجربه زیسته و اتصال نسلی‌اند.

ایجاد فضاهای مشترک فرهنگی
به گفته دکتر ابراهیمی جشنواره‌های فرهنگی، پروژه‌های دانش‌آموزی، انجمن‌های نسل‌محور، یا حتی کارگاه‌های خانوادگی به‌عنوان فضاهایی برای ملاقات دو نسل می‌توانند نقش میانجی را ایفا کنند. «ما به مکان‌هایی نیاز داریم که مادر و پسر، پدر و دختر در کنار هم نه‌فقط بنشینند، بلکه تجربه خلق کنند.»

بازنگری در سیاست‌گذاری فرهنگی و آموزشی
او ادامه می‌دهد: «بدون تغییر در سیاست‌های رسمی، تلاش‌های فردی یا مقطعی راه به جایی نمی‌برند. ما به سیاست‌گذاری‌ای نیاز داریم که تفاوت نسلی را به‌عنوان فرصت ببیند، نه تهدید. آموزش، رسانه، حتی طراحی فضای شهری باید بر پایه انعطاف در برابر تغییرات فرهنگی باشد.»
ابراهیمی در ادامه تأکید می‌کند: «شاید نخستین گام برای عبور از این شکاف، به رسمیت شناختن آن باشد. نسلی در حال رشد است که دیگر نه به اجبار گوش می‌دهد، نه به آسانی اعتماد می‌کند؛ اما همچنان منتظر شنیده‌شدن است. ترمیم این پیوند، تنها در سایه‌ی گفت‌وگویی صادقانه و بین‌نسلی ممکن خواهد شد.»
این جامعه‌شناس سخنان خود را چنین به پایان می‌برد: «باید بپذیریم که شکاف بین نسلی نه فقط یک مشکل، بلکه یک واقعیت اجتماعی است که باید با آگاهی و همدلی با آن برخورد کنیم. آینده جامعه ما به نحوه تعامل نسل‌ها بستگی دارد. اگر هر نسل تلاش کند دیگری را بهتر بفهمد، می‌توانیم پلی مستحکم بین گذشته و آینده بسازیم.»

  • خبرنگار: قمر طالبی