روایتی از مادری که شیرش را بخشید
روایتی از مادری که شیرش را بخشید
در روزگاری که اخبار نگران‌کننده، بحران‌های اقتصادی، فشارهای اجتماعی و دل‌مشغولی‌های روزمره، قلب و ذهن مردم را تسخیر کرده‌اند، هنوز روایت‌هایی وجود دارند که قلب را گرم می‌کنند؛ قصه‌هایی انسانی، آرام، و درخشان که از دل تاریکی، نوری ماندگار ساطع می‌کنند.

به گزارش عصرتبریز، قمر طالبی: در روزگاری که اخبار نگران‌کننده، بحران‌های اقتصادی، فشارهای اجتماعی و دل‌مشغولی‌های روزمره، قلب و ذهن مردم را تسخیر کرده‌اند، هنوز روایت‌هایی وجود دارند که قلب را گرم می‌کنند؛ قصه‌هایی انسانی، آرام، و درخشان که از دل تاریکی، نوری ماندگار ساطع می‌کنند. این گزارش درباره یکی از همان قصه‌هاست؛ قصه‌ای از جان، برای جان.
روایت مادری از شهرستان اهر به‌نام «پریسا ستوده» که تنها برای نجات دختر نارس خود نجنگید؛ بلکه تصمیم گرفت شیر جان‌بخش خود را با نوزادانی تقسیم کند که هرگز او را نخواهند شناخت. داستان او، روایتی واقعی از ایثار بی‌نام و نشان و مهر بی‌مرز مادری‌ست؛ مادری که معنای مادری را فراتر از پیوند خونی، در بخشیدنِ زندگی به دیگران بازتعریف کرد.

آغازِ سفری دشوار: تولد نلین، نوزادی به اندازه‌ی یک امید
پریسا ستوده متولد سال ۱۳۶۲ است. اولین‌بار در سال ۱۳۹۳ طعم شیرین مادر شدن را با تولد نیلا، دختر اولش تجربه کرد. نیلا در ماه هشتم بارداری، کمی زودتر از موعد اما سالم متولد شد. اما هشت سال بعد، در سال ۱۴۰۲، بارداری دوم او با تجربه‌ای به‌مراتب دشوارتر همراه شد.
نلین، دومین دختر پریسا در هفته‌ی ۲۵ بارداری به دنیا آمد. نارس، با وزنی تنها ۶۶۰ گرم و بدنی نحیف که به‌سختی نفس می‌کشید. پریسا درباره آن لحظات می‌گوید: «در اتاق عمل بودم، اما صداها را می‌شنیدم. یکی از پزشک‌ها گفت: “قلبش داره کار می‌کنه.” همان یک جمله شد نقطه‌ی امیدم. فهمیدم نلین زنده است، حتی اگر همه بگویند بعید است.»
اما امید، همیشه هم‌نشین اطمینان نیست. در حالی که پریسا در ریکاوری بود، به اشتباه به خانواده‌اش اعلام شده بود که نوزاد فوت کرده. وقتی این خبر به گوش پریسا رسید، با تردید و ناراحتی گفت: «بچه‌ی من توی اتاق عمل زنده بود. خودم شنیدم که دکترها گفتند قلبش کار می‌کنه. اگر بعداً فوت کرده باشه، حرفی نیست. ولی اون لحظه، زنده بود.»همسر پریسا میان ناباوری و نگرانی به بخش مراقبت‌های ویژه رفت و با واقعیتی متفاوت روبه‌رو شد: نلین زنده بود. زنده، اما در خطر.

NICU: دنیایی کوچک، پر از امیدهای بزرگ
از نخستین ساعات تولد، نلین در بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان (NICU) بستری شد. محیطی کاملاً استریل و پرتنش، با نورهای سرد، دستگاه‌های بوق‌زن و پرستارانی که شب و روز درگیر مراقبت از موجوداتی به‌شدت آسیب‌پذیر هستند.
نلین در این محیط ۹۰ روز گذراند. تا ۲۱ روزگی حتی یک میلی‌لیتر شیر هم نتوانست بخورد. لحظه‌ای که بالاخره پزشکان تصمیم گرفتند برای نخستین‌بار به نلین یک سی‌سی شیر مادر بدهند، لحظه‌ای پر از دلهره بود. همه‌چیز در سکوت مطلق گذشت؛ پرستاران و پزشکان چشم به واکنش بدن نوزاد دوخته بودند.
پریسا به یاد می‌آورد: «یکی از پرستارها گفت اگر می‌خواهی بعداً بتوانی شیر بدهی، باید از همین حالا شیرت را بدوشی. از همان روز هر دو ساعت یک‌بار این کار را کردم. حتی شب‌ها بیدار می‌شدم، با زنگ ساعت.»
او بدون آنکه بداند، قدم در مسیری گذاشت که بعدها نجات‌بخش نوزادانی دیگر نیز شد.

کشف یک راه نجات: بانک شیر مادر
در روزهایی که هنوز نلین در وضعیت بحرانی بود، یکی از پرستاران پیشنهادی به پریسا داد که زندگی‌اش را تغییر داد: «شیرت رو نریز. بده به بانک شیر.»
پریسا تا آن لحظه چیزی از بانک شیر نشنیده بود. با کمی جست‌وجو و مشورت با کادر درمان، متوجه شد بانک شیر محلی است برای جمع‌آوری، پاستوریزه‌سازی و توزیع شیر مادران داوطلب برای نوزادانی که به دلایل پزشکی از این نعمت محروم‌اند.
همان شب به این فکر افتاد که چرا شیرش را هدر دهد؟ چرا این ماده مغذی، غریزی و پُراز آنتی‌بادی باید دور ریخته شود، وقتی می‌تواند زندگی ببخشد؟
فردای آن روز، تصمیم خود را گرفت: اهدا می‌کنم.

شیری برای نلین، شیری برای دیگران
پریسا شیرهایش را طبق نظم خاصی ذخیره می‌کرد: ابتدا چند ساعت در یخچال، سپس در فریزر. هر ده روز، نماینده‌ای از بانک شیر دانشگاه علوم پزشکی تبریز برای جمع‌آوری آن‌ها می‌آمد.
در این مرکز، شیرها پاستوریزه و استریل می‌شدند. استفاده از آن‌ها به نوزادانی با شرایط خاص، به‌ویژه نوزادان نارس یا مادران دچار مشکل در شیردهی اختصاص داشت.
از نظر شرعی نیز همه‌چیز روشن بود. بروشورهایی بین مادران توزیع شد که توضیح می‌داد چون نوزاد شیر را مستقیم و مکرر از پستان مادر دریافت نمی‌کند، رابطه‌ی رضاعی (شیری) ایجاد نمی‌شود.
«خوشحالم که شیرم، جان‌بخش نوزادی دیگر است. شاید در بیمارستان طالقانی یا حتی در ارومیه. شاید نوزادی که مادرش را از دست داده.»

تماسِ زندگی‌بخش
یکی از روش‌های علمی و مؤثر در مراقبت از نوزادان نارس، تماس مستقیم پوستی بین مادر و نوزاد است؛ روشی به‌نام KMC یا Kangaroo Mother Care. پریسا نزدیک به سه ماه، هر روز از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب در بیمارستان می‌ماند. روی یک صندلی نیمه‌خوابیده می‌نشست و نلین را – با لوله‌ها و دستگاه‌های وصل‌شده – روی سینه‌اش می‌گذاشت.
«خیلی از مادرها چند ساعت می‌موندن. ولی من هر روز دوازده ساعت اونجا بودم. باورم نمی‌شد تماس پوستی آنقدر معجزه می‌کنه. ضربان قلب نلین منظم‌تر شد. حتی وزنش هم بهتر بالا می‌رفت.»
در تمام این روزهای سخت، مادرِ پریسا در سکوت نقش قهرمان دوم داستان را ایفا می‌کرد. خانه‌ی او پناهگاه پریسا بود. شب‌ها که پریسا خسته و گریان از بیمارستان بازمی‌گشت، مادرش با غذایی گرم، آغوشی باز و دلی آرام در انتظارش بود.
«اگه مادرم نبود، شاید شیرم خشک می‌شد. شاید من از پا در می‌اومدم. واقعاً نمی‌تونستم دوام بیارم. همه‌چیز رو دوش می‌کشید: بچه‌ی اولم، کار خونه و آرامشِ من.»
پریسا تا مرداد ۱۴۰۳ – بیش از ۱۶ ماه – به‌طور منظم شیر اهدایی تحویل بانک می‌داد. اگرچه از روز اول مقدار دقیق را ثبت نکرده بود، اما به گفته‌ی کادر درمان، میزان شیر او از بسیاری از اهداکنندگان بیشتر بود. چراکه نلین، به دلیل شرایط جسمی، شیر کمی نیاز داشت و مابقی به نوزادان دیگر می‌رسید.
«خیلی‌ها وقتی نوزادشون شیر خشک می‌خوره، تولید شیرشون کم می‌شه. ولی من به صورت منظم، هر دو ساعت شیرم رو می‌دوشیدم. حتی اگه نلین نیاز نداشت.»
او با این کار ساده، تبدیل شد به یکی از حلقه‌های حیاتی زنجیره‌ی بقا برای نوزادانی که نیاز به مراقبت ویژه دارند.

نگاهی به گذشته، نگاهی به آینده
اکنون نلین نزدیک به دو ساله است. پرجنب‌وجوش، سالم و در حال تجربه‌ی زندگی‌ای که روزی برای داشتنش هیچ تضمینی نبود. پریسا امروز به گذشته نگاه می‌کند و با صدایی آرام اما راسخ می‌گوید: «دخترم نجات پیدا کرد. ولی بیشتر از اون، شیر من شد سهم زندگی نوزادانی که مادرشون نمی‌تونست شیر بده. و این، برام یه افتخاره.»
او اکنون به زنان دیگر توصیه می‌کند: «مادر بودن فقط به فرزند خودت خلاصه نمی‌شه. اگه بتونی، می‌تونی مادر یک نوزاد غریبه هم باشی. حتی اگه اسمشو ندونی.»
آری داستان پریسا ستوده، تنها یک خاطره‌ی مادری نیست؛ یک تصویر واقعی از ایثار، همدلی و انسان‌دوستی در دنیای معاصر است. او نشان داد که کمک به دیگران گاهی نیاز به ثروت یا قدرت ندارد؛ گاهی فقط کافی‌ست که قلبی مهربان، دستی پُر و عزمی استوار داشته باشی.
در جهانی که کمک‌های انسان‌دوستانه اغلب وابسته به فناوری‌های پیچیده یا منابع مالی هنگفت است، گاهی ساده‌ترین کار، مثل اهدای شیر می‌تواند نجات‌بخش‌ترین باشد.
شیر مادر فقط مایعی مغذی نیست. هدیه‌ای‌ست از جان، برای جان. پیوندی که نه از راه خون بلکه از راه مهربانی، مراقبت و تعهد انسانی شکل می‌گیرد. این بانوی فداکار در سکوت، نماینده‌ی همین ارزش‌هاست. داستان او شاید تمام شده باشد، اما اثرش در جان نوزادانی که زندگی را از شیر او شروع کردند، ماندگار خواهد بود.

  • خبرنگار: قمر طالبی