به گزارش عصرتبریز، رویدادهای مهم و تعیینکننده سهشنبه گذشته، به هم پیوسته و در یک زنجیر تعریف میشوند. بیانات تلویزیونی رهبر معظم انقلاب خطاب به ملت ایران مهمترین آنها بود که در آن سیاست در دوره پساجنگ تبیین و ترسیم شد. اما دو رویداد پیش از این بیانات، یعنی اظهارات رئیسجمهوری در مهرآباد و اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی در اتاق بازرگانی هم اجزا و بخشهای متنوع این چهارچوب بودند.
بر این اساس، با تحولات سهشنبه گذشته، سیاست خارجی کشور در دوره پس از تجاوز آمریکا و اسرائیل، از ابهام خارج و مشخص شد در مقابل زیادهخواهی و تسلیمطلبی غرب که به نیابت از رژیم اسرائیل عمل میکند، فقط یک راه وجود دارد؛ ایستادگی و مقاومت همهجانبه. تأکید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه «راه علاج در قوی شدن است» بیان اقتضای همین صحنه بود.
به رغم همه اینها، در پایان روز سهشنبه که این تحولات همراستا به پایان رسید، برخی چهرههای سیاسی راه دومی را در کشور باز کردند. یعنی به جای راه وحدت که راه اصلی کشور و ملت و دولت است، بیراهه انشقاق و تفرقه را برگزیدند. اگر تنها خودشان به این بیراه وحدتشکنی میرفتند، باز حرفی نبود اما مسأله این است که اصرار دارند همه اجزای حکمرانی و همه افراد کشور هم دنبال آنان بروند.در این صورت روشن است که ایران چه میشود.
این جریانها بیتوجه به شرایط جدید کشور، بازیهای قدیمی از حد تکرار گذشته و از فرط تکرار نخ نما شده را دنبال کردند و به جای انطباق رسم سیاسی خود با رسوم جدید سیاست ایران، بیرسمیهای گذشته را باز هم تکرار کردند. بیان این «حرف ناپخته» (حرف ناپخته، تعبیری است که محمدباقر قالیباف برای ادعاهای برخی به کار برد) درباره سفر رئیسجمهوری به سازمان ملل و طرح این ادعا که سخنرانی سهشنبه شب رهبر انقلاب نوعی اقدام پیشدستانه بود در مقابل برنامههای «رئیسجمهوی اسلامی ایران» در نیویورک، چیزی جز بیرسمی جناحی و ناپختگی سیاسی نیست.
گویی این جریانها حتی راه رقابت سیاسی را هم بلد نیستند و به جای رقابت با شخص یا دولت، ظرفیتهای ملی و چهارچوبهای حقوقی جمهوری اسلامی ایران را زیر سؤال میبرند. بر فرض که این عده سخنان رهبر انقلاب در دو هفته قبل در دیدار هیأت دولت را نشنیدند که «باید از رئیسجمهوری پرتلاش و پرکار قدردانی کرد»، آیا این را هم نمیدانستند که پزشکیان حالا «رئیسجمهوری اسلامی ایران» است و نباید قبل از حضور او در سازمان ملل، جایگاه و نمایندگی او از کشور و ایران و نظام را زیرسؤال برد؟
واقعاً چه کسی از القای اختلاف میان مقام دوم و اول کشور سود میبرد؟ چه اصراری بر انهدام ظرفیتهای حقوقی کشور وجود دارد؟ بازگشت به متاع و صندلی قدرت، به قیمت خراب کردن ظرفیتهای موجود کشور؟!
اینکه جریانهای مدعی «سیاستبلدی»، پیوستگی بخشهای سهگانه رویدادهای سهشنبه، یعنی همراستایی اظهارات پزشکیان و لاریجانی، با بیانات رهبر انقلاب را نبینند و بخواهند به داخل و خارج القا کنند در کشور اختلاف هست، از آن هنرهایی است که از هیچ «سیاستمداری» برنمی آید. زیرا «سیاستمدار» هیچ گاه منافع ملی کشورش را پیش پای منافع جناحیاش قربانی نمیکند. یک «سیاستمدار» حتی اگر بخواهد بازی و کنشهای رقیب را خراب کند، از شیوههایی استفاده نمیکند که کل کشور آسیب ببیند. بنابراین افرادی که دارای مهارتهای حداقلی در سیاست هستند را نمیتوان «سیاستمدار» نامید.
این اظهارات دشمن شادکن و تفرقه القاکن، جز از خامدستی در سیاست برنمی خیزد، یا همانطور که محمدباقر قالیباف گفت «قرار نیست تنبلی کنیم، دهان خود را باز کنیم و (اسم) هر حرف نپختهای را انقلابیگری بگذاریم که به قول حضرت آقا، این شکل حرفها، حرفها و رفتارهای سوپرانقلابیگری است.»
معیار امروز سیاستورزی در «کنشگر ملی» بودن است؛ یعنی در هر سخن و هر عمل عمومی، شرایط جدید کشور را که مبتنی بر ایستادگی است، دریافته و با لحاظ مقتضیات جدید دست به عمل بزنیم. آسیبهای ذبح منافع ملی پیش پای منافع جناحی حتی از آسیبهای «اسنپبک» و ۱۲ روز جنگ و تجاوز اسرائیل به ایران هم بیشتر است.