به نظر می‌رسد اطلاع‌رسانی عمومی و نشان دادن بی‌پرده عمق این فاجعه می‌تواند تلنگری برای افراد، خانواده‌ها و بیش ازهمه مسؤولان امر باشد تا این آسیب را نیزدر کنار اعتیاد و طلاق قرار دهند و آگاه‌سازی لازم در این خصوص را انجام دهند. عصر تبریز: به نظر می‌رسد اطلاع‌رسانی عمومی و نشان دادن بی‌پرده عمق […]

به نظر می‌رسد اطلاع‌رسانی عمومی و نشان دادن بی‌پرده عمق این فاجعه می‌تواند تلنگری برای افراد، خانواده‌ها و بیش ازهمه مسؤولان امر باشد تا این آسیب را نیزدر کنار اعتیاد و طلاق قرار دهند و آگاه‌سازی لازم در این خصوص را انجام دهند.

عصر تبریز: به نظر می‌رسد اطلاع‌رسانی عمومی و نشان دادن بی‌پرده عمق این فاجعه می‌تواند تلنگری برای افراد، خانواده‌ها و بیش ازهمه مسؤولان امر باشد تا این آسیب را نیزدر کنار اعتیاد و طلاق قرار دهند و آگاه‌سازی لازم در این خصوص را انجام دهند. بی‌شک افزایش آمار انواع افسردگی (به خصوص در میان زنان) و خودکشی دو خط موازی با یکدیگر هستندکه شاید بسیاری از خانواده‌ها اطلاع و آگاهی درستی از آن‌ها نداشته باشند.

چیز عجیبی است این مرگ. اما عجیب‌ترازمرگ، زندگی ست. زندگی، همین پنج حرف ساده که آرام آرام و بی‌صدا عرصه را چنان تنگ می‌کند که یکی از میان ما بی‌مهابا پاک‌کنی به دست می‌گیرد و سطر سطر این کتاب را به دست باد می‌سپارد. کدام غم جان‌کاه، کدام شکست، کدام بار سنگین، افسانه دورو دیرین اکسیرحیات را از رویاهای آدمی می‌گیرد که بی‌واهمه، چنین بی‌پروا جام شوکران می‌نوشد؟ چیز عجیب‌تری می‌شود مرگ،وقتی خودت به تمامی می‌خواهی‌اش.

این روزها اخبار محلی تبریز، آن روی سکه زندگی را بیش از پیش به رخ می‌کشند. اقدام به خودکشی دختری از روی پل دانشجو، خودکشی مادر جوانی به همراه فرزند پنج ماهه‌اش، خودکشی دانشجو دانشگاه تبریز و خبرهایی از این دست واقعیت تلخ وسنگین زندگی را بی‌پرده‌تر از همیشه نمایان می‌کنند.

آمارهای ارائه شده در سال ۹۴ از رتبه چهارم آذربایجان‌‍شرقی در خودکشی خبر می‌دهند. آماری که خودکشی، این واژه غریب را قریب‌تر می‌کند و حتی نوشتنش، رنج را در رگ آدمی می‌دمد.

بر اساس علم روانشناسی و جامعه شناسی، خودکشی پدیده ای‌ست در زمره ناهنجاری‌های اجتماعی که متاسفانه با اینکه در جامعه امروز بیش از گذشته اتفاق می‌افتد اما هنوز به عنوان یک آسیب اجتماعی رسمی شناخته نشده و همه از عوام تا مدیران و مسؤولان ترجیح می‌دهند در این خصوص حرفی نزنند و پنهان‌کاری را بر ارائه آمار درست و راهکار برای پیشگیری از آن مقدم می‌دانند.

دکتر پرویزسرندی،استاد رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز در خصوص خودکشی می‌گوید: متخصصان و در راس آن‌ها جامعه شناس مشهور فرانسوی، امیلی دورکیم اعتقاد دارند که خودکشی یک پدیده اجتماعی است؛ به این معنا که هر کجا اجتماع هست، خودکشی نیز هست و بر این اساس یک امر طبیعی در جامعه تلقی می‌شود و همانند سایر پدیده‌های اجتماعی چون ازدواج، طلاق، جرم و جنایت و بزهکاری اتفاق می‌افتد.

سرندی معتقد است: «تا زمانی که فراوانی خودکشی در جامعه از حد معینی تجاوز نکند و نظم عمومی را مختل نکند، طبیعی است اما زمانی که وقوع آن در جامعه به حدی برسد که باعث اختلال نظم عمومی جامعه شود به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی شده و می‌تواند جامعه را به صور مختلف تهدید نماید.»

بی‌شک خودکشی نیز هم‌چون بسیاری از آسیب‌ها نه‌تنها خانواده و پیرامون افراد مبتلا را تحت تأثیر منفی قرار می‌دهد بلکه یکی از اتفاقاتی است که وقوع آن در جامعه روحیه افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به نوعی ایجاد افسردگی جمعی می‌نماید. شنیدن خبرهایی از خودکشی‌های مختلف می‌تواند تأثیرات سوئی بر هنجا‌ر‌های حاکم بر جامعه گذاشته و نتایج ناگواری نیز به دنبال داشته باشد.

عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز خودکشی را توأم با اراده و اختیار با هدف پایان دادن به حیات دنیوی می‌داند و می‌گوید: «طبیعتا خودکشی مثل سایر پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی عواملی دارد که فشارهای ناشی از ناحیه این عوامل فرد را از نظر روانی در شرایطی قرار می‌دهد که قدرت تحمل وی از بین می‌رود و به همین خاطر است که بسیاری معتقدند که خودکشی الزاما محصول یک عامل نیست بلکه محصول تجمع عوامل ناگوار است. بعضی افراد خودکشی را درب اضطراری زندگی می‌دانند و عده‌ای دیگر این پدیده را از ابزار رهایی از درد و رنج می‌پندارند. برای برخی خودکشی به نوعی کشتن آگاهی محسوب می‌شود. از طرفی افرادی هستند که خودکشی را ابزار احقاق حق از دست رفته می‌دانند. عده‌ای خود را می‌کشند تا نارسایی‌ها استفاده می‌کنند. عده‌ای نیز خودکشی را ابزار گروکشی می‌دانند؛ بدین معنا که من خود را می‌کشم تا تو را رسوا کنم و از نظر روانشناسی زمانی اتفاق می‌افتد که نیازی می‌تواند برآورده شود اما برآورده نمی‌شود. بعضی دیگر اعتقاد دارند که خودکشی نوعی به اصطلاح مکانیسم دفاعی در مقابل فراموش شدن‌ها و بی‌توجهی‌هاست و به نوعی اعلام موجودیت محسوب می‌شود.»

سرندی در خصوص انواع خودکشی نیز می‌گوید: روانشناسان در معرفی انواع خودکشی اشاره دارند به اینکه بعضی انواع خودکشی پروسه خاصی را طی می‌کند و بر اساس هدف گذاری و برنامه‌ریزی و با اراده و تجزیه و تحلیل فرد انجام می‌گیرد و در حالی که بعضی دیگر تحت عنوان خودکشی هیجانی مطرح می‌شود که تحت تأثیر اتفاقات غیرمترقبه ناگهانی و بدون زمینه قبلی و تحت شرایط خاص اتفاق می‌افتد و آن زمانی است که عوارض و تبعات روحی این حوادث دفعتا از آستانه تحمل فرد تجاوز می‌کند و هیجان غیرقابل کنترلی را در فرد سبب می‌شود.

اما آنچه که این روزها روح و روان جامعه را بیش ازپیش آزرده می‌نماید مشاهده افزایش آمار خودکشی درمیان قشر جوان، دانشجو و حتی دانش‌آموز است. دکترسرندی علت افزایش خودکشی دانشجویان و جوانان را عدم مشاهده آینده روشن، شکست‌های و مشکلات عاطفی، تعارضات فرهنگی، نبود مکان مناسب برای صرف انرژی می‌داند.

وی می‌گوید: «برای پیشگیری ازاین موضوع، می‌توان با ایجاد اشتغال و تأمین استقلال مالی برای دانشجویان، ایجاد شرایط مطلوب برای روابط اجتماعی، ایجاد هماهنگی در ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی و فرهنگی، انطباق جامعه با نقل و انتقالات فرهنگی و انطباق خواسته‌های خانواده و جامعه، قدم‌های موثری درجهت پایین آوردن خودکشی در میان قشر تحصیلکرده برداشت.»

بی شک در دنیایی که ابزار ارتباطات یکه تازی می‌کند و درشرایطی که آمار خودکشی درحال افزایش است ممانعت از ارائه آمار در خصوص بازه سنی خودکشی، جنسیت، تعداد، منطقه و… حکایت کبک و برف است. به نظر می‌رسد اطلاع‌رسانی عمومی و نشان دادن بی‌پرده عمق این فاجعه می‌تواند تلنگری برای افراد، خانواده‌ها و بیش ازهمه مسؤولان امر باشد تا این آسیب را نیزدر کنار اعتیاد و طلاق قرار دهند و آگاه‌سازی لازم در این خصوص را انجام دهند. بی‌شک افزایش آمار انواع افسردگی (به خصوص در میان زنان) و خودکشی دو خط موازی با یکدیگر هستندکه شاید بسیاری از خانواده‌ها اطلاع و آگاهی درستی از آن‌ها نداشته باشند.

در جامعه اسلامی ایران از آنجا که شریعت ما خودکشی را مذموم و از گناهان بزرگ می‌شمارد، خودکشی تابو به شمار می‌رود اما مسلما با کتمان و پنهان کردن وجود آن نمی‌توان دردی را دوا کرد. تا زمانی که در خصوص پدیده‌ای این چنین خطرناک و دردآور به‌ جای حل مشکل، صورت مسئله را پاک می‌کنیم، کاهش آمار و بهبود این وضعیت تقریبا امکان ناپذیر به نظر می‌آید. اما هرچقدرهم تلاش کنیم، خودکشی واقعه ای‌ست که همراه با جامعه مدرن وارد زندگی افراد می‌شود و شاید روزی انگیزه دست زدن به چنین کاری برای هرکسی اعم ازفقیر و غنی، تحصیل‌کرده و بی‌سواد، پیر و جوان، ایجاد شود.

خودکشی پایان خوبی برای یک انسان نیست و حتی اگر نافرجام باشد پس از اقدام همچون عضوی از بدن، همواره همراه فرد باقی می‌ماند و هر آن ممکن است بار دیگر بیدارشود و سرکشی کند.

مرگ، بی‌هیچ جلوه‌ای آغوش گشوده است آن‌چنان که با تمام عشقت به زندگی، شاید روزی تورا هم وسوسه کند. اما تو هم می‌دانی، باید زندگی کرد. باید آن‌چنان به زندگی نشست که مرگ شرم‌سار شود. زندگی همین پنج حرف ساده با تمام قهر و آشتی‌هایش، بهشتی ست.

منبع: روزنامه سرخاب/ پری اشتری