عصرتبریز – سعید عبدی: زمانی که تیم ملی فوتبال ایران آمریکا را در جام جهانی ۱۹۹۸ برد، خیلی از ما هنوز پدر نشده بودیم، خیلی هایمان حتی نبودیم که پدر باشیم یا نباشیم، تعداد زیادی از ما هم بودیم ولی الان دیگر نیستیم! این یعنی خیلی از آن روزها می گذرد.
روزهایی که ملت ایران غرق در شادی و غرور از بردی صحبت می کردند که فراتر از یک برد ورزشی برایشان لذت بخش بود. سیاست به کنار! نمی خواهم فوتبالِ دوست داشتنیام را با آن آلوده کنم، همین که آمریکا را در جام جهانی برده بودیم کلی ذوق می کردیم؛ پر بیراه نیست که فیفا از آن بازی به عنوان بازی قرن یاد کرد.
فوتبال این قدرت را داشت که عکس دسته جمعی بازیکنان ایران و آمریکا بر خلاف عرف همیشه، ۲۲ نفری گرفته شود! آری بازیکنان دو تیم در قالب یک تیم، عکس یادگاری گرفتند چون می خواستند با صدای بلند بگویند، فوتبال دنیای دیگری دارد که با کل دنیا فرق دارد و قدرتش را هم دارد که کل همین دنیا را از این رو به آن رو کند آن هم تنها در عرض ۹۰ دقیقه ناقابل!
شبی که پشت سر گذاشتیم، درست بعد از ۲۰ سال بازهم تیم ملی فوتبال کشورمان موفق به کسب برد در جام جهانی شد. برای کسب این پیروزی ۵ جام جهانی صبر کردیم آن هم در شرایطی که در دو جام از این ۵ جام اصلا حضور نداشتیم. ایران مراکش را با گل به خودی بوهدوز در دقایق تلف شده نیمه دوم شکست داد اما مگر فرقی هم دارد که با گل به خودی در دقایق پایانی پیروز شویم یا با یک ضربه آکروباتیک ماورائی؟! برد، برد است و سه امتیاز دارد، این سه امتیاز اما گاهی وقت ها بیش از هزاران هزار می ارزد، یکی از این گاهی وقت ها را پنج شنبه شب تجربه کردیم، جایی که یک بار دیگر هشتاد میلیون ایرانی سوار قطار سریع السیر فوتبال شده و برای ساعاتی هم که شده شادتر از همیشه شدند. شاگردان کارلوس کی روش پیروزی را برای مردم ایران به ارمغان آوردند که با میلیاردها دلار قابل خریدن نیست. آنها هزاران هزار غرور، خودباوری و نشاط به جامعه ایران تزریق کردند. نه با پول، سکه و ارز بلکه با مخلوطی از شانس، شوت، تکل، دفاع، حمله و تعصب…
شب بازی با مراکش فرقی نمی کرد هوادار استقلال باشی یا پرسپولیس؟ تراکتوری ها هم حتی ضربان قلب شان در جریان بازی سینوس وار شده بود. در طول ۹۰ دقیقه همه ایران، به معنای واقعی ایران بود حتی تهران هم ترافیک نداشت! علیرضا بیرانوند نه تنها برای پرسپولیسی ها که حتی برای استقلالی ها هم شده بود یک قهرمان و ناجی؛ امید ابراهیمی با رشادت هایش در میانه میدان بارها مورد تحسین پرسپولیسی ها قرار گرفت. در طول ۹۰ دقیقه بازی همه ایران بودند فارغ از هر رنگ و نام دیگری آری فارغ از هر رنگ و نام دیگری… شاید این چند کلمه برایمان لوث و مصنوعی به نظر بیاید چرا که بارها آن را شنیده ایم در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. پنج شنبه شب اما رنگ و بوی همه ایرانی بود و فارغ از هر رنگ و نام دیگری!!!
بازی که تمام شد، پیرزن همسایه توت خیرات می کرد! دیدن این صحنه برایم تعجب برانگیزتر از گل نشدن ضربه سر اشکان دژگه مقابل آرژانتین در جام جهانی ۲۰۱۴ بود! او به توت هایش تعصب خاصی داشت، حتی اجازه نمی داد به شاخه هایی که بیرون از دیوار خم شده اند هم دست بزنیم ولی فوتبال کار خودش را کرده بود… همه شاد بودیم آن هم به یک دلیل واحد، شادی هیچ کس بیشتر یا کمتر از دیگری نبود. همه شاد از پیروزی تیم ملی داشتیم انرژی های مثبت مان را به هم انتقال می دادیم. این شادی و اشتیاق منحصر به قشر خاصی نبود، نیست و نخواهد بود همان گونه که با دیدن صحنه گل خداداد عزیزی به استرالیا کماکان قلب هر ایرانی به تاپ تاپ می افتد…