عصر تبریز: نجات دریاچه ارومیه مهمترین شعار انتخاباتی و برنامه زیست محیطی دکتر روحانی بود که بعد از آغاز بهکار دولت یازدهم، همانطور که ایشان وعده داده بود در نخستین جلسه هیأت دولت با تشکیل کارگروه ویژهای برای احیای دریاچه موافقت کرد. تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه و بهکارگیری نزدیک به ۶۰۰ کارشناس در حوزههای […]
عصر تبریز: نجات دریاچه ارومیه مهمترین شعار انتخاباتی و برنامه زیست محیطی دکتر روحانی بود که بعد از آغاز بهکار دولت یازدهم، همانطور که ایشان وعده داده بود در نخستین جلسه هیأت دولت با تشکیل کارگروه ویژهای برای احیای دریاچه موافقت کرد. تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه و بهکارگیری نزدیک به ۶۰۰ کارشناس در حوزههای مختلف برای تهیه برنامه نجات دریاچه، بهره گیری از تجربیات کشورهای ژاپن و امریکا و دریافت یک میلیون دلار کمک بلاعوض دولت ژاپن برای آموزش کشاورزان منطقه، توقف ساخت سدهای جدید (بجز یک مورد) در حوضه ارومیه، بازگشایی دریچه سد بوکان و سر ریز ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب به سمت دریاچه در سال گذشته و اختصاص بیش از ۳۵۰۰ میلیارد تومان برای انجام مطالعات و اجرایی شدن طرحهای نجات بخشی دریاچه در دوسال اخیر، از مهمترین اقدامات دولت برای مقابله با نابودی دریاچه ارومیه بوده است.ستاد احیای دریاچه ارومیه پیشبینی کردهاست با اجرای طرحهای مصوب دولت از سال ۱۳۹۸ بتدریج روند احیای دریاچه آغاز خواهد شد.
روزنامه ایران در ادامه نوشت: «اگر دریاچه ارومیه خشک شود، چه اتفاقی میافتد؟!» این پرسشی است که نخستین بار، ۱۵ سال قبل زمانی که در یک تجمع اعتراضی محیط زیستی شرکت میکردم از خبرنگاران حاضر در محل شنیدم. تجمع زیست محیطی که هدفش اعلام هشدار نسبت به خشک شدن قریب الوقوع دریاچه ارومیه و توقف بهره برداری از ذخایر آرتمیای دریاچه بود و سازمان حفاظت محیط زیست مجوز این بهره برداری را در محدوده پارک ملی دریاچه ارومیه صادر کرده بود. تا آن زمان کمتر کسی باور داشت که ارومیه به چنین سرنوشتی دچار شود، اما بررسیهای علمی نشان میداد که روند کاهش آب دریاچه و افزایش غلظت نمک به شکل تدریجی آغاز شده و میتواند بحرانی جدی را در آینده نزدیک برای نگین سرخ آذربایجان رقم زند. برای همین به پرسش کنندگان پاسخ میدادیم که اگر ارومیه نابود شود فاجعه خشک شدن هامون این بار در گوشه شمال غربی کشور اتفاق خواهد افتاد، با این حال هشدارهای فعالان و کارشناسان محیط زیست با وجود انتشار مقالات متعدد در رسانهها هرگز جدی گرفته نشد. تا اینکه چند سال بعد و در حالیکه روند نابودی دریاچه عملاً آغاز شده بود یکی از مسئولان استان آذربایجان غربی در گفتوگو با یکی از روزنامههای صبح کشور،این پرسش را به طور جدی تری بیان کرد. او گفته بود: «حالا اگر دریاچه ارومیه به طور کامل خشک شود مگر چه اتفاقی میافتد؟… اتفاقاً خانم ابتکار که رئیس محیط زیست بود یک روز به من گفت شما خبرنگاران که نفوذ دارید اجازه ندهید روی رودخانهها سد بزنند و دریاچه ارومیه خشک شود.
و اینچنین بود که در جریان نهضت سدسازی که از ابتدای دهه ۷۰ در کشور آغاز شده بود بیش از ۴۴ سد در حوضه آبریز ارومیه ساخته شد و ارومیه که سه عنوان پر طمطراق پارک ملی، تالاب بینالمللی و ذخیره گاه زیستکره ثبت شده در یونسکو را با خود یدک میکشید سرانجام خشک شد. درست مانند طشک و بختگان، هورالعظیم، پریشان، هامون، جازموریان و مهارلو. ارومیه خشک شد، فلامینگوها و پلیکانها و همه آن ۲۴۰ گونه پرندهای که تا آن زمان در دریاچه شناسایی شده بودند هرگز به پشت سدها و به میانه آب شیرین نرفتند و دسته دسته در میان شوره زارهای ارومیه جان باختند! خشکیدگی فقط دامن بزرگترین دریاچهها و تالابهای ایران را نگرفت و عریض و طویل ترین رودخانههای کشور نیز همچون کارون و کرخه و زاینده رود هم با ساخت بیش از ۵۰ سد بزرگ و کوچک به درد مشابه مبتلا شدند. جنگلها و مراتع غرب ایران نیز با خشکیدگی اکوسیستمی عجین شدند تا جایی که امروز ۲/۱ میلیون هکتار جنگل زاگرسی خشک و بیش از ۶۰۰ دشت کشور با بحران بیآبی و افت سفرههای آب زیرزمینی مواجه شده است. صرفنظر از اینکه هنوز هم عدهای در تلاشاند تا خشکسالی را مسئول نابودی دریاچه ارومیه و بسیاری از اکوسیستمهای آبی کشور عنوان کنند اما کارشناسان محیط زیست، رشد بیرویه جمعیت، توسعه ناپایدار کشاورزی، مدیریت غلط منابع آب و فقدان برنامه آمایش سرزمین را از عمده ترین دلایل نابودی اکوسیستمهای آبی و منابع جنگلی و مرتعی کشور معرفی میکنند. گزارش حاضر نیز میکوشد تا مروری کوتاه بر این واقعه از گذشته تاکنون داشته باشد.
۶ میلیارد دلار برای احیای دریاچه ارومیه
خشکیدگی دریاچه ارومیه که تا مدتها جدی تلقی نمیشد حالا اما به بزرگترین دغدغه زیست محیطی دولت یازدهم تبدیل شده است این قدر که دولت تصمیم گرفته با صرف بودجه ۶ میلیارد دلاری (معادل۱۵ هزار میلیارد تومان) و در یک برنامه ۱۰ ساله «ارومیه» را احیا کند. اگرچه هنوز هم تغییر زیادی در سیاستهای آب و کشاورزی کشور برای نجات محیط زیست دیده نمیشود اما در دومین سال اجرای طرح احیای دریاچه ارومیه، دولت با تخصیص بودجهای بالغ بر ۲۰۰۰ میلیارد تومان برای احیا موافقت کرده است. سال گذشته نیز ۱۴۰۰ میلیارد تومان برای احیای دریاچه مصوب شده بود که البته بعد از گذشت ۹ ماه از سال مالی ۹۳ تنها حدود ۲۹ درصد آن (۴۱۴ میلیارد تومان)پرداخت شد. بر اساس اعلام دبیرخانه ستاد احیای دریاچه ارومیه، پیشبینی شده اگر روند تخصیص اعتبارات به همین شکل پیش رود اجرای طرحهای احیای دریاچه در آینده پیش رو با پارهای موانع مواجه شود.
موافقت دولت با اختصاص ۱۵ هزار میلیارد تومان برای نجات دریاچه ارومیه در یک بازه زمانی ۱۰ ساله در حالی صورت میگیرد که این دریاچه به عنوان بزرگترین دریاچه داخلی ایران و به عنوان یکی از مهمترین پارکهای ملی کشور همانند تمامی پارکهای ملی کشور حتی از داشتن ردیف بودجه مستقل حفاظتی هم محروم بوده است! از سوی دیگر بودجه سازمان حفاظت محیط زیست نیز به عنوان اصلی ترین متولی حفظ محیط زیست کشور، در تمام سه دهه گذشته بهاندازه بودجه یک سال احیای دریاچه ارومیه هم نبوده است. با این حال در دومین سال اجرای طرح احیای دریاچه، این بار ۱۹۰۰ میلیارد تومان اختصاص یافته است و در حالی که سهم محیط زیست تنها ۲ درصد- معادل ۴۰ میلیارد تومان – تعیین شده، وزارت نیرو و جهاد کشاورزی هر کدام با ۵/۶۷ و ۱/۲۶ درصد بودجه، جمعاً ۶/۹۳ درصد از اعتبارات احیای دریاچه ارومیه را به خود اختصاص دادهاند.
قابل ذکر است بودجه مصوب سازمان حفاظت محیط زیست ایران در تمامی ۱۱ سال گذشته رقمی معادل ۸۳۵ میلیارد تومان بوده که درصد قابل توجهی از این مبلغ هم هیچ گاه پرداخت نشده است و تنها روی کاغذ تخصیص یافته است! به همین دلیل وقتی بسیاری از طرحهای عمرانی با فشارهای سیاسی و غیر سیاسی از ناحیه برخی پیمانکاران با نفوذ اجرایی میشود نهاد متولی محیط زیست ابزار و اسباب مقابله با تخلفات صورت گرفته را ندارد و گاه حتی به دلیل نداشتن اعتبار لازم قادر به پرداخت هزینههای دادرسی و طرح شکایت از متخلفان در محاکم قضایی هم نیست و در پایش و نظارت و ارزیابی مناطق و طرحهای عمرانی نیز با چالشهای جدی مواجه میشود در چنین شرایطی سخن گفتن از حفاظت عملاً محلی از اعراب ندارد و طبیعی است وقتی در نظام برنامه ریزی کشور، محیط زیست در اولویت آخر باشد، بودجهای هم برای حفاظت از آن تخصیص نمییابد و حتی در فرایند احیای اکوسیستمها و رفع بحرانهای زیست محیطی هم، نقش سازمان متولی به کمترین شکل ممکن دیده شده و تولی گری و احیای اکوسیستمهای تخریب شده هم به دست دستگاههایی میافتد که اتفاقاً خود برای طبیعت بحران ساز بودهاند و همچنان درصددند تا طبیعت را مهندسی و سازهبندی کنند.
آیا اقلیم مقصر خشک شدن ارومیه است؟
اما آیا براستی اقلیم مقصر اصلی خشکیدگی بزرگترین دریاچه داخلی ایران است؟ بررسی آمارهای بارش در حوضه آبریز دریاچه در ۵۰ سال گذشته نشان میدهد که کاهش چشمگیری در متوسط بارندگی این حوضه رخ نداده است، چرا که متوسط بارش سالانه حوضه آبریز حدود ۳۵۱ میلی متر بوده که بجز سه سال متوالی از ۷۷ تا ۷۹ که میزان بارش کمتر از حد نرمال بوده تقریباً در مابقی سالها بارش در شرایط نرمال گزارش شده است.اگرچه مدیر دفتر برنامهریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه یادآوری میکند که بارش متوسط حوضه در دو دهه اخیر با ۱۸ درصد کاهش به ۳۱۸ میلی متر تنزل یافته اما این میزان بارش همچنان بالاتر از حداقل نرمال است و باز هم نمیتواند به تنهایی عامل خشکیدگی دریاچه باشد. با این حال بررسیها نشان میدهد که حوضه دریاچه ارومیه در دو دهه اخیر حدود ۲ درجه گرمتر شده که به گفته دکتر مرتضی جمالی، پژوهشگر مؤسسه پژوهشهای اکولوژی و تنوع زیستی مدیترانه در فرانسه، «افزایش ۱ تا ۵/۱ درجهای دما میتواند میزان تبخیر سطحی دریاچه را حداکثر تا ۲ درصد افزایش دهد. » بدیهی است کمبود بارش و افزایش گرمای هوا در تشدید بحران تأثیرگذار بوده اما عامل اصلی این واقعه نبوده است.
در همین حال زنده یاد کامبیز بهرام سلطانی، بوم شناس برجسته ایرانی که چهار سال پیش درگذشت، معتقد بود قبل از اینکه تغییر اقلیم باعث نابودی دریاچه ارومیه شده باشد این کاهش وسعت دریاچه ارومیه به واسطه مدیریت غلط منابع آبی حوضه است که میتواند منجر به نوسانات دمایی در سطح منطقه شده باشد. او در مقالهای مینویسد: «به طور کلی فرآیند تبخیر که متوسط سالانه آن از سطح دریاچه در حدود ۱۵۰۰- ۱۰۰۰ میلی متر برآورد شده است، فرآیندی خنک کننده و کاهنده دمای محیط است. در نتیجه تبخیری که از سطح دریاچه صورت میگیرد، بخشی از انرژی حرارتی محیط به صورت گرمای نهان (latent Energy) از محیط گرفته و دفع شده و در نتیجه آن، در این محدوده شرایط اقلیمی تعدیل مییابد. در حقیقت در همین شرایط اقلیمی تعدیل یافته است که امکان سکونت و تولید در محدوده فضای پیرامون دریاچه ارومیه میسر شده است؛ بدیهی است که با کاهش وسعت دریاچه، انرژی حرارتی دفع شونده نیز کاهش یافته و از این طریق قابلیت دریاچه در تعدیل شرایط اقلیمی محیط کاهش مییابد. این عمل از یک سو بدان معناست که تحت تأثیر کاهش وسعت دریاچه و کاهش سطح تبخیر، دمای محیط و به موازات آن خشکی محیط نیز افزایش یافته که پیامد آن تبخیر بازهم بیشتر از سطح دریاچه و کاهش بازهم بیشتر از وسعت آن است. از دیدگاه تحلیل سیستمی، در این شرایط دریاچه و محیط وارد یک دور مثبت positive feedback loop میشوند.
در طبیعت دورههای بازخورد مثبت همواره به تخریبهای دامنه دار و عمیق منتهی میشوند. لازم به یادآوری است آنچه طبیعت و اکوسیستمهای طبیعی را در حالت تعادل دینامیک حفظ میکند، همواره فیدبکهای منفی است. هر کجا که فیدبک مثبت مشاهده شد، باید بسرعت به دنبال یافتن ردِ پای انسان بود!»
اگرچه تا به اینجا مشخص شده که عملاً عامل اقلیم نقش تعیین کنندهای در خشکیدگی ارومیه نداشته اما حتی اگر فرض کنیم که واقعاً خشکسالی مسبب این فاجعه زیست محیطی بوده پس باید دید آیا کشاورزی هم از خشکسالی متضرر شده یا فقط دریاچه ضرر کرده است؟! براساس گزارشهای رسمی سطح زیر کشت حوضه آبریز ارومیه از ۳۳۵ هزار هکتار در مدت سه دهه به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش یافته است. بنابراین هرگاه برای هر هکتار ۱۰۰۰۰ مترمکعب آب مصرفی در نظر گرفته شود، بدین ترتیب برای سطح کشت ۳۶۰ هزار هکتار افزایش یافته، افزایش مصرف آب معادل ۶/۳ میلیارد مترمکعب میشود که در نتیجه از ورودی دریاچه کسر شده است. وضعیت موجود به وضوح بازتاب آشکار نبود تعادل میان کمیت منابع موجود آب و وسعت اراضی کشاورزی است و این نشان میدهد که اگر اقلیم در نابودی ارومیه تأثیرگذار بود امروز نباید شاهد چنین رشدی در کشاورزی می بودیم. کشاورزی که چه از نظر راندمان آبیاری و چه سطح زیر کشت و چه الگوی کشت، مصداق بارز کشاورزی ناپایدار است. این نوع توسعه ناپایدار کشاورزی در تمام این سالها، با ۲۳۱ پروژه مطالعاتی و اجرایی از سوی وزارت نیرو عملاً تحت حمایت هم قرار گرفته است. این پروژهها شامل ۸۸ سد مخزنی، ۱۲۴ مورد تأسیسات انحراف و انتقال آب، ۱۷ پروژه پمپاژ و ۱۹ پروژه مهار سیلاب و تغذیه مصنوعی است که تا ابتدای دهه ۹۰ بیش از ۴۴ سد و دست کم نیمی از تأسیسات انحراف و انتقال آب آن به بهره برداری رسید.
حال به این همه، اضافه کنید ۹۶ هزار حلقه چاه مجاز و غیر مجاز حفر شده در حوضه را دکتر مسعود تجریشی، مدیر دفتر برنامه ریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه میگوید: «با وجود وخامت اوضاع تعداد چاه ها از ۶۴۴۰۰ حلقه در سال ۸۵ به ۸۸۹۰۰ مورد در سال ۹۱ افزایش یافت که از این تعداد ۴۸ هزار حلقه غیر مجاز بوده و باید تعطیل شوند چرا که جریان آب زیرزمینی به سمت دریاچه را مختل کردهاند.» از سوی دیگر بسیاری از این چاههای مجاز هم چاههای غیرمجازی هستند که در نتیجه چراغ سبز قانونی مجلس در اواخر دهه ۸۰ عملاً مجوز قانونی دریافت کردند تا بیشتر از گذشته پیکره ارومیه را بمکند. ناگفته نماند وضعیت در سراسر کشور از نظر حفر چاهها وخیم است چرا که تا پایان سال ۱۳۹۲ بیش از ۷۹۰ هزار حلقه چاه در کشور شناسایی و ثبت شده است که منجر به افت ۱۸ متری سطح آبهای زیر زمینی در ۴۰ سال گذشته است. حوضه آبریز دریاچه ارومیه با وجود همه این فشارها، به دلیل رشد جمعیت و چرای مفرط دام (۷/۲ میلیون واحد دامی که ۶ برابر حد مجاز است) با فرسایش شدید خاک در نیمی از حوضه هم مواجه است. همین امر موجب شده تا امروز شاهد بیش از ۳۰۰ هزار هکتار اراضی بیابانی در پیرامون دریاچه باشیم که بیش از ۱۶ هزار هکتار آن شنهای روان است و وضعیت دریاچه را بحرانی تر کرده است. با این حال بودجه تخصیص یافته به سازمانجنگل ها و مراتع کشور برای مبارزه با بیابان زایی حتی از محیط زیست هم کمتر است! بنابراین اگر همه بودجهها بموقع پرداخت و برنامههای مصوب دولت اجرایی شود ۱۰ سال طول میکشد تا دریاچه به تراز اکولوژیک خود که همان تراز ۱/۱۲۷۴ متر است برسد در این صورت دریاچه حدود ۱۲ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد.
بهای خشکیدن ارومیه چه بود
به بهانه توسعه کشاورزی، یکی از بهترین پارکهای ملی ایران و جهان که سه عنوان بینالمللی را با خود یدک میکشید خشک شد. حالا احیای دریاچه مستلزم صرف ۶ میلیارد دلار اعتبار دولتی است تابه سطح تراز اکولوژیک خود باز گردد و حدود۲۲ درصد وسعت دریاچه هم عملاً به دلیل رسوبات غیر قابل احیا اعلام شده است. براستی درآمد حاصل از کشاورزی منطقه چقدر بوده است که به خاطرش امروز باید متحمل این همه هزینه شویم تا اثرات زیانبار خشک شدن دریاچه کاهش یابد؟ دکتر عیسی کلانتری دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه میگوید: «بر اساس گزارش وزارت جهاد کشاورزی حداکثر درآمد حاصل از تولید محصولات کشاورزی در حوضه ارومیه تنها ۱/۱ میلیارد دلار بوده حالا ۵ برابر این مبلغ را باید هزینه کنیم تا دریاچه احیا شود.»اما این همه ماجرا نیست! برخی هنوز
به طرحهای ستاد احیای دریاچه ارومیه به دیده تردید می نگرند. اینان معتقدند شاید روزی آب در دریاچه جاری شود اما این به معنی بازسازی و احیای اکولوژیک دریاچه نیست. واقعیت این است که دریاچه ارومیه در تمامی هزاران سال گذشته یک اکوسیستم زنده و پویا بوده که با محیط و موجودات پیرامون خود در ارتباط متقابل بوده است. در حالی که امروز به این دریاچه به مثابه یک چاله آبی نگاه میشود که برای جلوگیری از ریزگردها باید به هر نحوی که شده با آب پر شود. به نظر میرسد آنچه در فرایند احیای اکولوژیک دریاچه ارومیه باید جدی گرفته شود یاری جستن از کادر پزشک متخصص یعنی«اکولوژیست ها» است.
در غیاب اکولوژیست ها، مهندسان بیشماری در حوزه آب و زمین و عمران و سد و کشاورزی و… جمع شدهاند تا دریاچه را بار دیگر مهندسی کنند در حالیکه باید بیشتر اکولوژیست ها در کادر درمانی شان همکاری کنند.
درغیر این صورت، در خوش بینانه ترین حالت میتوان گفت اگر هم ارومیه در سال ۱۴۰۲ پر آب شود بدون شک دیگر واجد ارزشهای یک پارک ملی و یک اکوسیستم بکر نیست. چرا که بسترش به بهای استخراج نمک و املاح تراشیده و گوشهای دیگر از این بستر تحت عملیات عمرانی و سازهای زیر و رو شده و گاه مصب رودخانه تا داخل دریاچه لایروبی و کانال کشی شده و پوشش گیاهی و جانوری منطقه نیز به سبب سالها خشکیدگی و تغییرات محیطی تا حد زیادی دستخوش تغییر و آسیب خواهد شد. به هر حال همگان تأکید میکنند که چارهای جز احیای دریاچه نیست در غیر این صورت با تداوم خشکیدگی دریاچه، منطقه وسیعی تا شعاع ۵۰۰ کیلومتری دریاچه متأثر از طوفانهای نمکی نابود میشود همچنانکه یکی از طوفانهای حاصل از نابودی دریاچه آرال در شوروی سابق در سال ۲۰۰۸ میلادی تا شعاع ۶۵۰ کیلومتری دریاچه، گسترش یافت.