عصر تبریز: کم نیستند کودکان کاری که همزمان درس می خوانند و برای تقبل بخشی از هزینه های معیشت خانواده مجبورند در ساعات فراغت از مدرسه به دستفروشی و مشاغلی از قبیل وزن کشی، گل فروشی، شیشه پاکنی و… روی بیاورند. ما در بسیاری از موارد شاهد این معضلات اجتماعی بودهایم و به راحتی از […]
عصر تبریز: کم نیستند کودکان کاری که همزمان درس می خوانند و برای تقبل بخشی از هزینه های معیشت خانواده مجبورند در ساعات فراغت از مدرسه به دستفروشی و مشاغلی از قبیل وزن کشی، گل فروشی، شیشه پاکنی و… روی بیاورند.
ما در بسیاری از موارد شاهد این معضلات اجتماعی بودهایم و به راحتی از کنار آن گذشته ایم.
یکی از این دانش آموزان زودتر از موعد مرد شده علی است! پسر۹ ساله ای که سال سوم ابتدایی را می خواند. با ترازو کار می کند، پدرش عمل دیالیز انجام داده و در کنج بیمارستان بستری شده است، هزینه عمل دیالیز نزدیک به ۲۰میلیون تومان است! مادرش نیز فرش می بافد تا قسمتی از هرینه عمل پدرش را تهیه کند! در جنوبی ترین نقطه شهر تبریز در یک خانه ی اجاره ای زندگی می کنند! ازش سوال می پرسیم چرا اینجا نشستی؟ با لبخند تلخی پاسخ می دهد: از گدایی که بهتر است!(جمله ی تکان دهنده ای است!)
می گوید پس از اینکه مدرسه تعطیل شد، ترازویم را که همیشه همراهم هست بر میدارم و از ساعت ۲بعد از ظهر تا ۷ شب در خیابان کار می کنم!
می خواهد در آینده دکتر شود! وضعیت نمراتش نیز به گفته خودش خوب است. ناهارش را نیز همیشه در کنج خیابان می خورد! تکه نانی که گاها برخی از عابران به او میدهند و یا توشه ای که مادرش برایش در گوشه کیفش قرار داده است.
از چشمهای ضعیف مادرش می گوید که برای تنیدن بندهای فرش کم سو شده است! از چرخش روزگار گله ای ندارد، خودش را با کودکان دارا و بی دغدغه همسن و سالش مقایسه نمی کند!
بسیار با ادب و خوش اخلاق است، برخوردش با مشتریان حکایت از آن است که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است.
از قصه تلخ علی که بگذریم! شاید دهها و صدها کودک از همسن و سال های علی در خیابان های تبریز مشغول وزن کردن افراد، فروش ادعیه و بدلیجات و تکدی گری هستند، جامعه در قبال این کودکان و آینده آنها مسئول است.
با این حال این مسئله موجب غفلت مسئولان قرار گرفته و به رغم وجود بندهای صریح قانونی، هر کسی توپ را به زمین اداره بغلی شوت می کند تا وضعیت اسف بار کودکان کار را در استان دیده نشود!
قصه تلخ فقری را که در تار و پود برخی از خانواده ها تنیده و منجربه خلق کودکان کار و خیابان شده در پس شعارهای مسئولان و متولیان پنهان شده است! جامعه ما در برخی از معضلات اجتماعی بخصوص در مورد کودکان کار دچار شعارزدگی شده و به نوعی از این مقوله توسط اقشار مختلف استفاده ابزاری شده است.
جمله ی ﺗﺎﺑﻠﻮ؛ ﻧﻘﺎﺵ ﺭﺍ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﮐﺮﺩ! عکس؛خبرنگار را معروف کرد! ﺷﻌﺮ ِﺷﺎﻋﺮ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺯﺑﺎﻥ دنیا ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺷﺪ! ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻭ ﮐﺮد! ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺭاه، مردمانی وزن میکنند سیری شکمشان را با ترازوی ﮐﻮﺩک گرسنه ای ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺳﻮﮊﻩ ﺑﻮﺩ! مصداق بارز قصه تلخ کودکان کار است!