این روزها دیگر بار شاهد تلاش و پشتکار افرادی هستیم که تنها برای رفع تکلیف و افزایش رفاه حال محرومان جامعه و نه دزدی،اختلاس،ارتشاء، کلاهبرداری،گروکشی، هوچیگری،زد و بند و حیف و میل کردن بیتالمال، (نفسم گرفت) کمر همت بستهاند تا وارد شورای شهر شوند! عصر تبریز: باز هم انتخابات، باز هم شورای شهر تبریز و […]
این روزها دیگر بار شاهد تلاش و پشتکار افرادی هستیم که تنها برای رفع تکلیف و افزایش رفاه حال محرومان جامعه و نه دزدی،اختلاس،ارتشاء، کلاهبرداری،گروکشی، هوچیگری،زد و بند و حیف و میل کردن بیتالمال، (نفسم گرفت) کمر همت بستهاند تا وارد شورای شهر شوند!
عصر تبریز: باز هم انتخابات، باز هم شورای شهر تبریز و باز هم خلق حماسههایی ناب از کسانی که شب و روز به فکر محرومان و حاشیهنشینان هستند.
این روزها دیگر بار شاهد تلاش و پشتکار افرادی هستیم که تنها برای رفع تکلیف و افزایش رفاه حال محرومان جامعه و نه دزدی،اختلاس،ارتشاء، کلاهبرداری،گروکشی، هوچیگری،زد و بند و حیف و میل کردن بیتالمال، (نفسم گرفت) کمر همت بستهاند تا وارد شورای شهر شوند.
اصلاً هم خودشان تمایلی برای حضور ندارند بلکه به خاطر فشار و اصرار اطرافیان و صدالبته تکلیفی که از جانب پروردگار متعال به ایشان وحی شده، گام به عرصه میگذارند!
طرف یک پارچه عریض و طویل برداشته از این سر چهارراه بهشتی تا آخر چهارراه آبرسان نوشته، «فلان مناسبت مبارکباد. قنبرعلی اسکندرنژاد باسمنجی قرهچمن؛ رئیس انجمن شلوار لیپوشان منطقه شمالغرب کشور»،
حالا اگر ایشان مناسبتی را به ما تبریک نگوید آن مناسبت مبارک نمیشود؟؟!!
یکی نیست بگوید آخر به شما چه که مادرزن فرماندار سابق علیاآباد سفلی فوت کرده که از این سوی کوچه تا آن سوی کوچه را بنر باران کردهاید؟!! ما درد کم داریم که بشینیم برای مادرزن فرماندار سابق علیاآباد سفلی از توابع سبزهرود هم سوگواری کنیم؟!! ما که کلاً سوگواریم…
اما اعضای سابق شورای شهر تبریز که روی همه شوراهای شهر را سفید کردهاند هم از نصب بنرهای رنگارنگ به بهانههای مختلف و سخنرانی و متلکپرانی و بد و بیراه گفتن به رقبای احتمالی و صد البته تبرئه خود از هرگونه تبانی و زد و بندی کوتاه نمیآیند و تمثال بیبدیل و بیعیب و نقص خود را چنان بر بنرهای چند متری نقش میزنند که گویی نقاش چیرهدست آفرینش هر تار موی حضرت ایشان را به طرحی ویژه نگارگری کرده و این چهره نه چهره قنبرعلی که چهره تامکروز و یا یوزارسیف خودمان است..مردم همیشه در صحنه و قهرمان که قطعاً لایق بهترینها هستند و سزاوار بیشترین رفاه و امکانات، این رفاه و امکانات تنها با رای دادن به حضرت ایشان قابل تحقق است؛ ولاغیر!!
این روزها! زوروهای قهرمان یکی پس از دیگری پدیدار میشوند تا فقط با عضویت در شورای شهر تبریز همه ظلم،تبعیض، بیعدالتی،روغن پالمدار، مزاحمتهای ایرانسل، سریالهای تکراری، رکود، تورم، بیکاری، آلودگی هوا و ریزگردهای تاریخ بشریت را یکجا برطرف کنند!
هر از چندگاهی سری هم به معضل خشکی دریاچه ارومیه و تبعات آن میزنند و باز در این مورد هم سخنها و راهحلها دارند و چه پتهها که به آب نمیریزند.
همینها هستند که میخواهند با برگزاری نشستهایی چند و اهدا ۵۰ تومان کارت هدیه به تنی چند از خبرنگاران همیشه در صحنه حقیقتی را که فقط در بساط آنها یافت میشود به گوش جامعه فریاد زنند و دروغگویان و دغلبازان و فریبکاران را به همین راحتی رسوا کنند.
و باز همینها هستند که میخواهند با عضویت در شورای شهر تبریز دمار از روزگار اختلاسکنندگان تیریلیاردی و نجومیبگیران بیحد و حصر دربیاورند و مدیونید اگر فکر کنید بخواهند رانتخواری کنند و ریالی از این بیتالمال بیصاحب را این ور و آن ور کنند!!!
و اما…این مردم همیشه در صحنه هم تکلیف خود را به خوبی در انتخابات میدانند و نه به تیب و ظاهر و شهرت افراد که به توانمندی و تخصص آنها رای میدهند و این طور نیست که هر کشتیگیر و فوتبالیست و هنرپیشه خوش بر و رویی به واسطه شهرت و محبوبیت کاذب خود در میان عوامالناس بتواند وارد شورای شهر شود.
باز مدیونید اگر فکر کنید این مردم فهیم فریب وعدههای صد تا یک غاز کاندیداها را میخورند و رای خود را به یک وعده غذا و چه میدانم بسته اینترنت رایگان و پکیجهای اهدایی کاندیداها میفروشند…
بگذریم….
راستش را بخواهید دلم به حال این مردم میسوزد. گویی کاندیداها هم درد مردم را به خوبی میدانند.
میدانند مردم چه روزهای سختی را سپری میکنند و گرانی و تورم کمکم کمرشان را میشکند؛ میدانند هر خانواده چند جوان تحصیلکرده بیکار دارد که رو به افسرگی میروند و شهریههای هنگفت دانشگاه آزاد را تا آخرین مقاطع تحصیلی به جان خریدهاند تا شاید اینگونه بیکاری یادشان رود و چندسالی بگویند دانشجو هستیم نه بیکار!
میدانند مردمی هستند که به یک وعده غذای گرم محتاجند و تعداشان هم آن قدری هست که با رای آنها بتوانند وارد شورای شهر شوند. میدانند زنانی در این شهر زندگی میکنند که به هر فلاکتی نانآور خانه هستند و قدرت تامین جهیزیه دختران دمبخت خود را ندارند و چه چیزی بهتر از وعده شغل و درآمد و چه چیزی بهتر از یک وعده غذای گرم برای محلات زاغهنشین شهر تبریز.
اگر این مردم به جای اینکه به توانمندی و تخصص رای دهند به وعده ناهار و هدیههای محقر کاندیداها رای میدهند، باید علت را نه در ناآگاهی و عدم شناخت آنها بلکه در وضعیت معیشت حداقلی و نیازمندی آنها جستجو کنیم.
مردم درد دارند؛جوان بیکار تحصیل کرده دارند؛ دختر دمبخت بی جهیزیه دارند؛ اجازهنشین هستند و خلاصه اینکه مردم گرسنهاند و به نان رای میدهند نه چیز دیگر!
به قلم: لیلا حسینزاده