اعلمی رفت، بی سر و صدا/ روزنامه و روزنامه نگار در این شهر یعنی همین!
اعلمی رفت، بی سر و صدا/ روزنامه و روزنامه نگار در این شهر یعنی همین!

عمر روزنامه نگار به فنا می رود در شهر اولین روزنانه ایران. همین اولین ها را مثل پنبه چپاندند در دهانمان و با کلفتین، دندان عقلمان را کشیدند.

عصر تبریز:مهدی نعلبندی فعال فرهنگی، نویسنده، تهیه کننده رادیو و تلویزیون، روزنامه نگار و مشاور مدیر کل صدا و سیمای مرکز آذربایجان شرقی در واکنش به درگذشت “مرتضی اعلمی” روزنامه نگار و پیشکسوت رسانه در صفحه اجتماعی خود نوشت: مرتضی اعلمی، از اولین روزنامه نگارانی بود که در تبریز شناختم. سال ۶۹ وقتی جوانی در اوج آرمانگرایی بودم و دانشجوی سال دوی شیمی کاربردی در انستیتو شیمی دانشگاه تبریز. قبلترش وقتی هنوز ۱۹ سالم نشده بود “کار و نیرو” یادم بودم که جناب مرحوم شهناس ستون طنزش را می نوشت و یک نسخه می آورد برای مرحوم ابوی در مغازه. البته آبونه هم بود مرحوم ابوی. الخ.
مرحوم مرتضی اعلمی، خوش برخورد بود و جدی در اولین دیدار. او را اهل نقد یافتم. گله داشت از نابسامانی ها. آن روزها تبریز، چند روزنامه بیشتر نداشت با دفترهای نمور و بوی کاغذ و چای کهنه جوش و بحث چپ و راست. سلام تازه راه افتاده بود. سلام آقای موسوی خویینی ها. جهان اسلام سید هادی خامنه ای و رسالت انبارلویی هم. بحث ۹۱ نفر و حکم مولوی و ارشادی بازارش داغ بود. درست مثل کله من که قرار بود کاریکاتوریست “احرار” جناب کوزه گر باشم که از نمازهای جماعت مسجد شکلی می شناختیم هم را. که زیاد نگرفت کارمان در احرار.
۲۶ سال گذشت از آن دیدار. با خون جگر گذشت.
اعلمی رفت. بی سر و صدا. روزنامه و روزنامه نگار در این شهر یعنی همین. بسوزد و دود ندهد. رفتنش هم توی بوق نشود بهتر است. عمر روزنامه نگار به فنا می رود در شهر اولین روزنانه ایران. همین اولین ها را مثل پنبه چپاندند در دهانمان و با کلفتین، دندان عقلمان را کشیدند. روزنامه و نگارنده اش، برای ویترین دموکراسی بدک نیست. حرفها دارم در باب روزنامه های این شهر که بماند. بچه را آورده ام دکتر و بی تاب است. آمپول زده اند. فعلا همین.
روح اعلمی شاد که بردم به روزهای داغ دهه های شصت و هفتاد. یا علی.