روایت تلخ و دردناک یک شهروند از خشونت ماموران شهرداری تبریز علیه یک لبوفروش تبریزی
روایت تلخ و دردناک یک شهروند از خشونت ماموران شهرداری تبریز علیه یک لبوفروش تبریزی

هرچند میدانم تصاویر بی شماری از تلخی این حادثه در قلب و روح شاهدان این ماجرا و البته گوشی های همراه ثبت شده است. اگر یک شهروند و اعضای خانواده از نظر شما شاهد محسوب می شوند؛ من و اعضای خانواده ام شاهد عینی این ماجرا هستیم؛ لحظه به لحظه و به تمامی آنقدر که […]

هرچند میدانم تصاویر بی شماری از تلخی این حادثه در قلب و روح شاهدان این ماجرا و البته گوشی های همراه ثبت شده است. اگر یک شهروند و اعضای خانواده از نظر شما شاهد محسوب می شوند؛ من و اعضای خانواده ام شاهد عینی این ماجرا هستیم؛ لحظه به لحظه و به تمامی آنقدر که از تلخی این حادثه تا صبح به خود پیچیدیم.

عصر تبریز: بدنبال انتشار خبری با عنوان برچیدن بساط یک لبوفروش تبریزی در فضای مجازی و واکنش روابط عمومی شهرداری منطقه ۱ تبریز به این خبر یکی از شهروندان شاهد این ماجرا طی یادداشتی نوشت:

حضور شهردار محترم منطقه ۱
جناب آقای شهردار سلام و عرض ادب. دستور پیگیری شما را خواندم.خوشحالم از بابت اینکه موضوع بی احترامی به حقوق انسانها در جامعه هنوز مهم و قابل پیگیری ست و شگفت زده از اینکه تیم پیگیری تصویر را مرتبط با ماجراهای شهرهای دیگر قلمداد کرده اند! متاسفانه فیلم یا تصویر دیگری از حادثه دیشب ندارم تا برایتان ارسال کنم، چون فیلم و عکس گرفتن از بدبختی یک انسان مچاله شده هم هنریست که من ندارم، بعلاوه ماموران حاضر در صحنه به شدت در حال برخورد با شهروندانی بودند که تصمیم به ثبت تصاویر داشتند.
هرچند میدانم تصاویر بی شماری از تلخی این حادثه در قلب و روح شاهدان این ماجرا و البته گوشی های همراه ثبت شده است. اگر یک شهروند و اعضای خانواده از نظر شما شاهد محسوب می شوند؛ من و اعضای خانواده ام شاهد عینی این ماجرا هستیم؛ لحظه به لحظه و به تمامی آنقدر که از تلخی این حادثه تا صبح به خود پیچیدیم.
و اما در خصوص شاهدان در منطقه، شکر خدا ولیعصر تبریز جای خیلی بزرگی نیست و خیابان سنگفرش هم قسمت واضح و مشخصی از این منطقه می باشد. درست ابتدای مسیر سنگ فرش مقابل بوتیک “نواده شهلا” محل حادثه بود و تمامی کسبه محل هم اسباب کشی نکرده و سرجایشان هستند البته اگر حمایت از کرامت انسانی یک لبو فروش در اولویت های پیگیری قرار می گیرد. مضافا اینکه نیروی انتظامی در محل حضور پیدا کردند و اتفاقا بین تیم سه نفره که دو نفرشان سرباز بودند یکی پیدا شد که لبو فروش را به سمت ماشین هدایت کرد چرا که بیچاره از شدت سرما و ناراحتی رنگ به رخسار نداشت. دسترسی به این سه نفر نیروی انتظامی هم نباید کار سختی باشد که مقابل درب ورود پارکینگ طبقاتی توقف کرده بود و تا جایی که از گفتگویم با ایشان به خاطر دارم سعی می کرد راهی پیدا کند که حداقل لبو فروش بتواند خسارت اموالش را از شما طلب کند!
ماجرای لبو فروش ساخته و پرداخته تخیلات یک شهروند جنجالی نیست بلکه ویترین زنده زندگی اجتماعی شهر ماست که من به عنوان یک فعال مدنی تنها گوشه کوچکی از آن را انعکاس دادم. شکر خدا هر روز در این شهر آنقدر اتفاقات رنگین و تلخی در حال رخ دادن هست که مجالی نیست تا کسی بخواهد برای ایجاد هیجان یا به قول مسئولین تشویش اذهان وقت صرف کند و سوژه تراشی کند ! شهروندان این شهر گوش شنیدن و چشم دیدن جامعه اند و مهم ترین و کم هزینه ترین ابزار برای دسترسی به واقعیت هایی که در بطن جامعه جاریست .چه کسی و تا به کی می تواند این مهم را کذب پنداشته یا نادیده بگیرد ؟! به مردم و ندایی که به سوی شما روانه میدارند دل بسپارید که در این قحطی اعتماد و وجدان همین مردم دست شما را خواهند گرفت.

عاطفه مجتهدی/شهروند تبریز